ناله نى است ای دل یا که از لب شاه است
یا که نخله طور و نغمه انا الله است
داستان دستان است از فراز شاخ گل
یا که بانگ قرآن است کز شه فلک جاه است
گرچه بانوان یکسر بیسرند و بىسالار
لیک شاهد مقصود شمع جمع این راه است
او چه شمع کاشانه بانوان چو پروانه
یا چه خوشه پروین گرد خرمن ماه است
اى هماى بىهمتا سایه را مگیر از ما
سایه سرت ما را خیمه است و خرگاه است
شهسوار من آرام بر پیادگان رحمى
پاى همرهى لنگ است دست چاره کوتاه است
ای که سربلندى تو زیر پاى خود بنگر
ز آنکه نازنینان را سر به خاک درگاه است
از فراز نى لطفى کن به گوشه چشمى
ز آنکه بىپناهان را گوشهاى پناهگاه است
از لب روانبخشات زنده کن دل ما را
گر چه نغمه ی این نى دلخراش و جانکاه است
آنکه با غمت ساز است همنشین و همراز است
دود سینه سوزان یا که شعله آه است
غمگسار بیمارت داغدار دیدارت
گریه شبانگاه و ناله سحرگاه است
از دو چشم بیدارش وز غم دل زارش
آن یگانه غمخوارش واقف است و آگاه است
آیتالله کمپانی
***