یکی از صفات برجسته و اخلاق پسندیده ی هر دختر و زن مسلمان این است که خود را از دید نامحرم حفظ کند و همسایگان از آزار او در امان باشند و حضرت زینب (سلام الله علیها) بهترین الگو در این رابطه است.
یحیی مازنی- که از علمای بزرگ اسلام و از راویان اخبار اهل بیت است- در این باره می گوید: مدت ها در مدینه در خدمت حضرت علی (علیه السلام) به سر بردم و خانه ام نزدیک خانه ی زینب (سلام الله علیها) دختر آن حضرت بود، به خدا سوگند! هیچگاه چشمم به او نیفتاده و صدایی از او به گوشم نرسید، و هنگامی که می خواست به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برود، شبانه از خانه بیرون می رفت در حالی که حسن (علیه السلام) در سمت راست او و حسین (علیه السلام) در سمت چپ او و امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیش رویش راه می رفتند، هنگامی که به قبر شریف آن حضرت نزدیک می شد، حضرت علی (علیه السلام) جلو می رفت و نور چراغ را کم می کرد. یک بار امام حسن (علیه السلام) از پدر بزرگوارش درباره ی این کار سؤال کرد، حضرت فرمود: «می ترسم که کسی به خواهرت زینب نگاه کند«.(1)
در ماجرای اسارت بعد از عاشورا هم اگر چه بر اثر غارت خیام و چادرهای زنان، زینب (سلام الله علیها) حجاب کامل نداشت، ولی در عین حال امدادهای غیبی موجب می شد که مردم نتوانند او را ببینند، مانند خورشید که نور آن موجب عدم امکان نگاه به آن می شود.(2)
با توجه به لقبش- که او ناموس خداوند متعال است- این امر بعید به نظر نمی رسد و شاهد بر این مطلب واقعه ای است که برای مرحوم کاشف الغطاء (مرجع بزرگ تقلید در عصر خود) روی داده است، خود می گوید: اشعاری را به زبان عربی در سوگ زینب (سلام الله علیها) به این مضمون سرودم:
مغلولة الایدی الی الاعناق
سبی علی عجف من النیاق
دست ها به گردن ها بسته و بر روی شتران لاغر به اسارت برده می شود.
قد ترکت عزیزها علی الثری
و خلفته فی الهجیه و العری
عزیز خود را زیر آفتاب سوزان با بدن برهنه روی خاک گذاشته و او را ترک کرده است.
ان نظرت لها العیون ولولت
او نظرت الی الرؤوس اعولت
اگر دیده ها بر او افتد به ناله در می آید و اگر به سرها بنگرد دگرگون شود.
تود ان جسمها متبور
و لا یراها الشامت الکفور
آرزو می کرد مرده بود و زیر خاک پنهان می شد و دشمن ناسزا گوی ناسپاس او را نمی دید.
هنگامی که اشعار فوق را پاکنویس می کردم، وقتی به آخرین شعر رسیدم که «تود ان جسمها…» دیدم این بیت به دنبالش نوشته شده است:
»و هی باستار من الانوار
تحجبها عن اعین النظار«
او با پرده های نور از چشم بینندگان پنهان است.
از مشاهده ی این بیت تعجب کردم و هنگامی بر تعجبم افزوده شد که پس از پاکنویس کردن وقتی به پیش نویس مراجعه کردم، آن شعر را ندیدم و یقین کردم که این یک امر غیبی است که اهل ایمان را توان انکارش نیست و از وجود مقدس حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه) چندان به دور نیست که چنین چیزی را خود حضرت نوشته باشد.(3)
صاحب کتاب «حضرت زینب فروغ تابان کوثر» بعد از اشاره به این واقعه می گوید: آری این حادثه ی عجیب بیانگر آن است که امدادهای غیبی الهی به صورت هاله هایی از نور، مانع آن می شد تا تماشاگران قامت و صورت زینب (سلام الله علیها) را ببینند. (4) و شاعر چه زیبا سروده است:
در مسیر دیده ی نامحرمان باد صبا
هر چه کوشش کرد مویی از سرش پیدا نکرد
1) رحمانی همدانی، احمد، فاطمه شادمانی دل پیامبر، ص 863.
2) محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ص 101.
3) رحمانی همدانی، احمد، فاطمه شادمانی دل پیامبر، ص 868.
4) محمدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ص 101.