وقتی که اهلبیت علیهم السلام وارد مدینه شدند، ام البنین علیهاالسلام کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم با زینب علیهاالسلام ملاقات کرد و گفت: ای دختر امیرمؤمنان علیه السلام از پسرانم چه خبر؟
زینب علیهاالسلام فرمود: همه کشته شدند. ام البنین علیهاالسلام عرض کرد: جان همه به فدای حسین علیه السلام، بگو از حسین علیه السلام چه خبر؟ زینب علیهاالسلام فرمود: حسین علیه السلام را با لب تشنه کشتند. ام البنین علیهاالسلام تا این سخن را شنید، دو دستهای خود را بلند کرد و بر سرش زد و با صدای بلند و گریان گفت: واحسیناه (ای وای حسین جانم(، زینب علیهاالسلام فرمود: ای ام البنین، از پسرت عباس یک یادگاری آورده ام، ام البنین علیه السلام گفت: آن یادگار چیست؟ زینب علیهاالسلام سپر پر خون عباس علیه السلام را از زیر چادر بیرون آورد، ام البنین علیهاالسلام تا
آن را دید، آنچنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند، بی هوش به زمین افتاد. (1)
1) سوگنامه ی آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم، ص 516 به نقل از تذکرة الشهداء کاشانی، ص 443.