زینب کبری سلاماللهعلیها در خانهای نشو و نما کرد که زهد به عنوان یکی از اصولیترین پایههای اخلاق و ایمان در آن حاکم بود، او در کانونی تربیت شد و در کنار پدری، درس زهد، آموخت که عبدالله رافع دربارهاش میگوید:
«روزی به هنگام افطار به خانه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام وارد شدم کیسهای مُهر شده برای آن حضرت آوردند. وقتی باز نمود، دیدم در میان کیسه آرد پُر سبوسی است که پوستهای آن را نگرفته بودند. سه کف از آن در دهان مبارک ریخت و جرعهای آب هم نوشید، خدا را شکر نمود.»
عرض کردم: «یا ابالحسن چرا سر انبان را مُهر نمودهای؟!»
فرمود: «تا مبادا حسنین که به من مهرباناند، روغن یا شیرینی در آن بریزند و نفس علی از خوردنش لذت ببرد.» (1)
او همچنین در دامن مادری پرورش یافت که از دنیا گسست و به خدای خود پیوست و از زرق و برق و تمایلات دنیا دور بود. مادری که اندیشهاش تنها به جهان دیگر معطوف بود و به زخارف و سرمستیهای آن مفتون نمیشد.
زینب سلاماللهعلیها زاهدهای به معنای واقعی کلمه بود؛ اما زهد در قاموس زینب، به همان مفهومی بود که پدر گرامیش آن را توصیف مینمود.
بانو زینب سلاماللهعلیها در هر حال راضی بود و نسبت به مقدرات الهی اعتراض و ناخشنودی نشان نمیداد و همه اینها نشانه محبتش نسبت به ذات پروردگار سبحان بود و به همین دلیل از متاع دنیا و خوشیهای آن دل کنده بود. نزد او دیگر فقر و بینیازی، آسایش و سختی، تندرستی و بیماری، بود و نبود، بالاخره مرگ و زندگی یکسان و بیتفاوت بود او حتی در بلاها، صابر و از قضا و قدر الهی راضی و خشنود مینمود.
بهترین دلیل زهد زینب سلاماللهعلیها، ترک آسایش، رفاه، اشرافیت و خدمتکاران و زیور، برای تعقیب اهداف مقدس و الهی بود.
او همانند غیبدانی که از آینده خود و جامعهاش و از همه مهمتر وظیفه و رسالتش آگاه باشد، شرط ضمن عقد خود را همراهی با حسین علیهالسلام قرار داد تا بتواند رسالت خویش را به انجام رساند.
خانه شوهرش عبدالله بن جعفر که مردی ثروتمند بود و پس از منزل خلفاء و ملوک، در درجه اول عظمت و شرافت قرار داشت و همیشه ارباب حوائج برای خدمت، کمر بسته، حاضر و آماده فرمان بودند. ولی حضرت، هرگز به آن اعتنا نکرد و بدان دل نبست.
حضرت زینب سلاماللهعلیها برای رضای خدا از همه چیز صرفنظر کرد. حتی از شوهر و اولاد و خدم و حشم، چشم پوشید و مسندنشین جدایی ناپذیر برادرش حسین علیهالسلام گشت، تا با کمک به او، دین خدا را یاری نماید. (2)
این بانو، ترک جمیع زینتها و اموال نمود چرا که قرآن میفرماید:
«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا؛ (3)
مال و فرزند، زینت زندگى دنیاست.»
زینب سلاماللهعلیها نیز مصداق بارز این آیه شد و فرزندانش را که دارای کمالات بودند در نهایت زهد قربانی نمود او که با وجود قدرت بر هر امری، رضای حق را به رضای خود ترجیح داد و صبر نمود.
این نکته بسیار جالب توجه است که یک زن، با علم به اینکه میدانست، برادر با چه مصائبی مواجه خواهد شد، چنان چه حدیث امایمن را شنیده بود، با این حال از دنیا منصرف و شریک مصیبت برادرش حسین علیهالسلام گردید.
1) بحار الأنوار، ج41، ص 147. (فَکَیْفَ تَخْتِمُهُ قَالَ خِفْتُ هَذَیْنِ الْوَلَدَیْنِ أَنْ یَلِتَّاهُ بِسَمْنٍ أَوْ زَیْتٍ).
2) زینب الکبری، جعفر نقدی، ص 56. (زینب سلاماللهعلیها فقد کانت فی بیت زوجها عبدالله بن جعفر الجواد و هو من علمت فی ثروته و یساره و کثرة أمواله و خدمه و حشمه یوم ذاک، و کانت تخدمها العبید والإماء والأحرار، و یطوف حول بیتها الهلاک من ذوی الحوائج و طالبین الإستجداء، و کان بیتها الرفیع و حرمها المنیع لا یضاهیه فی العز و الشرف و بعد الصیت إلا بیوت الخلفاء و الملوک، فترکت ذلک کله لوجه الله، و انقطعت عن علائق الدنیا بأسرها فی سبیل الله، و أعرضت عن زهرة الحیاة من المال و البیت و الزوج و الولد و الخدم و الحشم، و صحبت أخاها الحسین علیهالسلام ناصرة لدین الله، و باذلة للنفس و النفیس لأمامها ابن بنت رسول الله صلیاللهعلیهوآله، مع علمها بجمیع ما جری علیها من المصائب و النوائب…).
3) سوره کهف، آیه 46.