آن امام مصیبت زده و محزون از کنار جنازه ی برادر برخاست در حالی که نیروی بدنی او درهم شکسته و قدرت برداشتن گامها را نداشت، و آثار
شکستگی و اندوه بسیار در چهره ی نازنینش آشکار بود، و همچنان با چشمی اشکبار به سوی خیمه ها روان شد، در این وقت سکینه به استقبال پدر آمد و گفت: «این عمی؟ عمویم کجاست؟«.
امام علیه السلام در حالی که غرق در گریه و اندوه بود خبر شهادت عمویش را به وی داد، و چون این خبر دردناک به دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حضرت زینب علیهاالسلام رسید یکباره بیتاب شد و دست بر قلب پریشان خود نهاد و فریاد زد: «وا اخاه، وا عباساه، وا ضشعتنا بعدک«.
امام علیه السلام نیز با خواهر غمدیده اش در نوحه خوانی بر برادر شریک گشته و ناله را سر داد و فرمود: «وا ضیعتنا بعدک یا اباالفضل«! (1)
به روایت دیگر: بعد از شهادت حضرت عباس علیه السلام، امام حسین علیه السلام پیکر آن را در کنار نهر علقمه گذاشت و به سوی خیمه ها بازگشت در حالی که اشک چشمانش را با آستین پاک می کرد.(2)
زینب علیهاالسلام به امام حسین علیه السلام عرض کرد: چرا برادرم را به خیام نیاوردی؟
امام علیه السلام فرمود: خواهرم! من هر چه خواستم بدن برادرم را بیاورم، دیدم به قدری اعضا از هم گسیخته که نمی توان آن را حرکت داد.
زینب عیهاالسلام فریاد زد: «وا اخاه، وا عباساه، وا قلة ناصراه، وا ضیعتنا بعد ذلک؛ آه برادرم، آه عباسم، آه از کمی یاور و فقدان برادرم!«.
امام علیه السلام فرمود: «آری، آه از فقدان برادر و شکستن کمر«.(3)
1) حیاة الحسین، ج 3، ص 269، به نقل از زندگانی امام حسین، رسولی محلاتی، ص 505.
2) کبریت الاحمر، ص 162.
3) الحوادث والوقایع، ملبوبی، ج 3، ص 23، به نقل از سوگنامه ی آل محمد علیهم السلام، ص 314.