زمان مطالعه: < 1 دقیقه
نوبت به برادر عزیزش حسین علیه السلام رسید. برادری که وارث تمام مظلومیت های خاندان پیامبر علیهم السلام است. زینب علیهاالسلام می دانست که روزگار
آبستن حوادثی دیگر و خون هایی است که شاید سنگین ترین و دلخراش ترین مصیبت او باشد.
او دیده بود که حسین علیه السلام در آغوش پیامبر است و باران بوسه های آن حضرت بر چهره حسین علیه السلام و بر لب های او می بارد. لذا برای او سخت است که در گودال قتلگاه بوسه گاه پیامبر را به زیر چکمه های دشمن بیند! و برای او دردآور است که سر خونین بر نوک نیزه و لب گلگون درون تشت زر را مشاهده کند!
آری، آنچه زینب علیهاالسلام در کربلا شاهد بود و آنچه که در هنگام رفتن به کوفه و شام دید و کشید، فوق وصف است، و آن چنان با سختی ها و دردها عجین شد که هیچ گونه راه نجاتی برای وی یافت نگشت.