امشب سپهر عصمت، ماه منیر زاد
زهرا برای شیر خداوند، شیر زاد
بر سید و امام شهیدان، سفیر زاد
تخت خطابه مُلک سخن را امیر زاد
باغ امیدِ فاطمه، آبادِ زینب است
جان پیشکش کنید که میلاد زینب است
این شیر دخت فاطمه این کوثر علی است
این مادر مقاومت این دختر علی است
این از سنین کودکیاش یاور علی است
این نازدانه دخت پدرپرور علی است
خورشید صبح، رشک به رخسارهاش برد
مردانگی پناه به گهوارهاش برد
صبر است سربلند که این مادر من است
خون فخر میکند که پیامآور من است
بالد به خویش فاطمه کاین دختر من است
نازد به او حسین که این خواهر من است
انوار پنج تن ز مه روشن جلی است
زهرا، حسن، حسین، محمد و یا علی است
این پاسدار خون شهیدان کربلاست
این ناخدای کشتی طوفان کربلاست
این قهرمان عرصه میدان کربلاست
این شیر خشمگین بیابان کربلاست
این افتخار اشرف اولاد آدم است
اخت الحسین عمه ساداتِ عالم است
من کیستم که دم زنم از دختر علی
ریحانه حسین و حسن پرور علی
فریادِ حق زبان سخنگستر علی
جان رسول و فاطمه دیگر علی
ذات خدای لم یزلی میشناسدش
زهرا، حسن، حسین، علی، میشناسدش
جز او، که در مقام سخن حیدری کند؟
جز او، که بر سپهر بلا محوری کند؟
جز او، که بر حسین و حسن مادری کند؟
جز او، که بر شهید، پیامآوری کند؟
تکمیل نهضت شهدا کار زینب است
بالله قسم، یزید گرفتار زینب است
او انقلاب کرب و بلا را تمام کرد
یکباره در لباس اسارت قیام کرد
تحقیر اهل کوفه و تسخیر شام کرد
از نوک نی حسین به نطقش سلام کرد
زن مثل او ندیده کسی مردآفرین
هر جا که خطبه خواند، علی گفت: آفرین!
اعجاز وحی، نطق دلآرای زینب است
تفسیر فتح، خطبه غرّای زینب است
هجده سر بریده بود ماه محفلش
تعظیم میکنند همه در مقابلش
یک مصطفی کرامت و یک فاطمه جلال
یک مرتضی ولایت و یک مجتبی کمال
یک کربلا مجاهده یک پنج تن جمال
بر صبر او درود خدا و رسول و آل
از کلّ خلق عقدهگشا دستِ بستهاش
فخر خدا بود به نماز نشستهاش
آن شب که سیل اشک روان از دو عین داشت
در شعلههای سینه غم عالمین داشت
بزم شب از نماز شبش زیب و زین داشت
در گوش، التماس دعای حسین داشت
روح مقدس شهدا سرفراز او
حتی حسین فاطمه محو نماز او
تو کیستی فروغ چراغ هدایتی
تو زینبی نه فاطمه بینهایتی
تو پاسدار مکتب سرخ ولایتی
تو در مقام صبر و رضا فوق آیتی
شکرانه تو شاهد اوج کمال تو
الحق که شیر فاطمه بادا حلال تو
تو چون حسین، زینت دوش پیمبری
قرآن روی سینه زهرا و حیدری
بین دو آفتاب فروزنده اختری
از هر چه گفتهاند و نگفتند برتری
علم لَدُنّی تو گواه کمال توست
یادآور حقیقت زهرا جلال توست
وصف تو در کتاب خداوند عالم است
مدح تو کار شخصِ رسول مکرّم است
ما و ثنای تو مَثَل قطره و یم است
خرمایی از کرامت تو نخل «میثم» است
این نخل از ثنای تو پیوسته بار داد
بر بوستان سبز محبت بهار داد
غلامرضا سازگار
***