زمان مطالعه: < 1 دقیقه
نمیگویم دگر از نوک نی با من تکلم کن
نگاهت کرد آرامم به طفل خود ترحم کن
اگرچه غنچه بیآب هرگز نشکفد اما
در فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن
نگه با اختیار و اشک من بیاختیار آید
ز برج نی نظر ای ماه من امشب به انجم کن
به نی بهر نماز شکر اگر خواهی وضو سازی
اگر آبی نبود از خاک فرق من تیمم کن
تو قلب عالم امکان ز قلب من خبرداری
به دریا با نگاه خود بگو کمتر تلاطم کن
به چشم خارجی ما را تماشا میکند کوفی
تو ای قرآن ناطق رفع سوء تفاهم کن
اگرچه کاسه صبر مرا هم کردهای لبریز
ولی با کودک در حال مرگ خود تکلم کن
علی انسانی
***