زینب کبری در ادامه ی نطق آتشین خود یکی دیگر از اصول مبارزه را ترسیم می کند و آن تو خالی پوچ دانستن قدرت دشمن است که در این فراز از بیانات گهربارش می توان آن را استنباط کرد:
و لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک انی لاستصغر قدرک و استعظم تقریعک، و استکثر توبیخک لکن العیون عبری و الصدور حری، الا فالعجب کل العجب لقتل حزب الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء: فهذه الایدی تنطف من دمائنا و الافواه تتحلب من لحومنا و تلک الجثت الطواهر الزواکی تنتابها العواسل و تعقرها امهات الفراعل و لئن اتخذتنا مغنما لتجدنا و شیکا مغرما حین لا تجد «الا ما قدمت یداک و ما ربک بظلام للعبید«(1) فالی الله المشتکی و علیه المعول.
ای زاده ی معاویه! اگر چه حوادث روزگار مرا در شرایطی قرار داد که با تو
سخن بگویم، اما من ترا کوچک می شمارم و بسیار سرزنش می کنم و توبیخ فراوانت می کنم، چگونه کنم با آنکه چشم ها گریان است و دل ها در فراق عزیزان سوزان، آه! چه شگفت انگیز است که مردان خدا به دست گروهی شیطان صفت کشته شوند؟ این دستهای شما از خونهای ما آغشته است و دهانهای شما از خوردن گوشت خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باز است و آن بدنهای طیب و طاهر بر روی زمین مانده و این مردم مانند گرگهای بیابان آن را دیدار می کنند. ای یزید! اگر تو کشتن و اسارت ما را غنیمت می شماری، روزی فرا می رسد که باید غرامت گران آن را بپردازی در حالی که نمی یابی هیچ ذخیره ای مگر آنچه انجام داده ای و خداوند به بندگان ظلم نمی کند و حق آنها را از ستمگران می گیرد. ما هم از بیدادگریهای تو بخدا شکایت می کنیم و او پناهگاه ماست.
یزید سفاک و خونخوار، پس از ارتکاب آن جنایت بزرگ، درصدد برآمد که ترس و خوف سهمگین خود را در قلوب مردم بیافکند، لذا مجلسی آراست که پیش از هر چیز قدرت دروغین او را نمایان سازد. احضار اسرا و تحقیر آنان مضافا در همین راستا بوده است. اصولا زور و قدرت آب حیات هر ستمگری است، زمانیکه احساس قدرتمندی می کند، مسرور و شادمان است و دوست دارد همه او را ستایش کنند و از قدرت او بترسند. علی الاصول یزید که دوست داشت همه او را مردی قدرتمند و مقتدر بدانند، اکنون خود را در اوج قله پیروزی می بیند و شرایط را از هر نظر برای قدرت نمایی و عربده جویی مناسب می داند، لذا مجلسی را آرایش داد که ترس از در و دیوارش می بارید.
در آن شرایطی که یزید مست از باده ی قدرت بود، زینب کبری (علیهاالسلام) به یک لحظه صحنه را عوض می کند و خیال باطل یزید را نقش بر آب می نماید و آنچنان سخنان آبدار و سنگین به یزید می زند که، اگر مایه و پایه ای در قرآن نداشت با معجزه همانند بود.
بر اساس تعبیر قرآن کسانی که از راه مستقیم هدایت گریخته و خط باطل را می روند قدرتی ناپایدار و دروغین دارند.
حضرت زینب (علیهاالسلام) که بیاناتش از اعتقاد عمیق او به قرآن و مکتب حیات بخش اسلام سرچشمه می گیرد، قدرت یزید را کف روی آب می داند، از این جهت می فرماید: «اگر حوادث روزگار مرا به اینجا نمی کشاند من ترا کوچکتر از آن می دانستم که سرزنش و تحقیرت کنم«، یعنی یزید آنقدر در چشم زینب (علیهاالسلام) کوچک است که لیاقت تحقیر و توبیخ او را هم ندارد.
همچنین زینب (علیهاالسلام) می خواهد ثابت کند که اگر باطل به ظاهر قدرتی دارد بدان جهت است که نقاب حق را به چهره گرفته است، اگر یزید معلون هم به ظاهر جولانی دارد، بدان سبب است که خود را حامی قرآن و جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می داند، همان گونه که پدرش معاویه با تمسک به قرآن و استفاده از احساسات مذهبی مردم توانست برای خود قدرتی بهم بزند و سلطه ی مخوف حکومت خویش را به هر جایی گسترش دهد. زینب کبری (علیهاالسلام) از اینکه یزید و عمالش را حزب الشیطان می خواند، درصدد است او را خلع سلاح کند و با ترسیم خط حزب الله در مقابل حزب الشیطان یزید را دشمن قرآن و خط راستین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم(معرفی نماید.
طبیعی است اگر قدرت شیاطین به حق آمیخته نباشد از تار عنکبوتی
ضعیف تر خواهند بود و مردان خدا در متلاشی کردن آن تردیدی به خود راه نخواهند داد، زینب (علیهاالسلام) که ذره ذره ی وجودش از معارف قرآن لبریز است، حکومت یزید را همانند تار عنکبوت سست و لرزان می بیند و دستگاه یزید را مصداق آیه ی زیر میداند:
مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتا و ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون(2)
حال آنان که غیر از خدا را به دوستی برگرفتند حکایت خانه ایست که عنکبوت بنیاد کند و اگر بدانند سست ترین خانه، خانه ی عنکبوت است.
بنابراین اگر تعبیر قرآن را در مورد قدرت دشمن نپذیریم قهرا باید یزید را فردی مقتدر و شکست ناپذیر بدانیم و در برابر او تسلیم شویم، همین ظاهر بینی و برداشت سطحی از دشمن، مبارزه را به پایان خط خود نزدیک می کند و دیگر مبارزان و سلحشوران دفتر مبارزه را بسته و لباس نبرد را از تن بدر می کنند و از تبعات این طرز غلط آن است که امپراطورها و فرعونها در جامعه بوجود می آیند و ظلم و بی عدالتی در حق مردم به اوج خود می رسد و دشمن نیز این حربه را آزموده و همواره برای تطمیع و انقیاد مردم از آن استفاده می کند.
اما اسلام، بینشی تحلیلی و عمیق به مبارزان می دهد و شکست و پیروزی را در معادله ی نبرد بی تأثیر دانسته و قدرت دشمن را همانند کف روی آب یا تار عنکبوت می داند، مع ذالک همین اعتقاد عمیق به مبارزه به
بیان قرآن او را فردی شجاع و بی باک بار می آورد و از هیاهوی بازار قدرت سازان و قلدربازان، وحشتی ندارد و تا زنده است به ستیزی دائمی مشغول است و همواره سعی دارد، دشمن را از شعارهایی، نظیر اجرای عدالت و تأمین آزادی و حقوق فردی و اجتماعی که نوعا برای مردم جاذبه دارند، تخلیه نماید.
مبارزه در اسلام پایانی ندارد، جمود و رکود و وقفه هرگز در جامعه اسلامی راه پیدا نمی کند، راحت طلبی و رفاه زدگی با زندگی مبارزه اسلامی سازگاری ندارد. اگر جامعه ی اسلامی را رکود و سکوت فرا گیرد و مردم آن به رفاه و زخارف دنیا روی آوردند، در واقع از خط اصلی مبارزه که زینب (علیهاالسلام) آن را تبیین نموده منحرف شده اند.
آنانی که با الفبای عاشورا و فلسفه ی مبارزه سفیر کربلا آشنا باشند، در به دری و شوریدگی و نابسامانی و هجرت و جهاد در راه اسلام را از جان و دل خریدارند، لکن کسانی که علیرغم ادعا حاضر نیستند برای اسلام یک سیلی بخورند یا سختی چند روز مبارزه را هم بر خود هموار سازند، با حقیقت قیام امام حسین (علیه السلام) و دردها و فریادهای خواهرش زینب (علیهاالسلام) بیگانه اند.
متأسفانه در روزگار ما رفاه زدگی تا آن حد رشد کرده است که حتی امام حسین (علیه السلام) را نیز به غذایش می شناسند. هر جا سفره ی رنگین تری بنام امام حسین (علیه السلام) پهن می شود عزاداران بیشتری دارد و بعضا روضه ی زینب (علیهاالسلام) را برای دفع مصیبت و بلا و روضه ی زین العابدین (علیه السلام) را برای دفع بیماری قولنج و ذات الریه و بالاخره مجلس حضرت عباس (علیه السلام) را برای بیمه شدن
در برابر حوادث برگزار می کنند. در حالی که سیدالشهداء (علیه السلام) و خواهر حمیده اش (علیه السلام) در یک جمله، هنر از خود گذشتن را بما می آموزند نه خود نگهداشتن را، حسین (علیه السلام) بما آموخت که چگونه باید تن را به طوفان بلا سپرد و خط مبارزه را تداوم بخشید.
تحقیقا آثار رفاه طلبی و دنیازدگی در آینده های تاریخ بیشتر ظاهر خواهد شد و اثر تخریبی آن نیز به مراتب عمیق تر خواهد بود. جوامع مسلمین تا خود را از غارت فرهنگی نرهانند و کج اندیشی ها و انحرافات را از میراثهای دینی و فرهنگی خود نزدایند، هرگز به هدفهای والا و مقدس خود نخواهند رسید و همواره در اسارت استثمارگران باقی خواهند ماند.
1) سوره ی حج / 10.
2) سوره عنکبوت / 21.