جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

قبور معطّره

زمان مطالعه: 2 دقیقه

أیّها الراکب المُجِدّ إذا مانَفَحَت

فیک للسُرى مِرقالُ

عُج على طیبةٍ ففیها قُبورٌ

مِن شَذاها طابَت صَبا و شِمالُ

إنّ فی طیّها أُسوداً إلیها

تَنتَمی البیضُ و القَنا و النِبالُ

فإذا استَقبلَتک تَسألُ عنّا

مِن لُؤیٍ نساؤها و الرِجالُ

فاشرحِ الحال بالمَقال و ما ظنّیَ

یَخفى على نزار الحالُ

نادِ ما بینهم بنی الموت هُبّوا

قد تناهَبنَکم حِدادٌ صقالُ

تلک أشیاخکم على الأرض صرعى

لم یُبِلّ الشِفاه منها الزُلالُ

غَسّلَتها دماءها، قَلّبَتها

أرجُلُ الخَیل کفّنَتها الرِمالُ

و نساءٌ عوّدتموها المقاصی

رکِبنَ النیاق و هی هِزالُ

هذه زینبٌ و مِن قَبلُ کانت

بِفِنا دارِها تُحَطّ الرحالُ

و التی لم تَزَل على بابِها الشاهِقِ

تُلقی عِصِیّها السُؤّالُ

أمسَت الیوم و الیتامى علیها

یا لقومی تَصَدّق الأنذالُ

«ای راکب پرتلاش آن‌گاه که سوار بر شتری تیزرو پیش می‌تازی.

بر این خاک زانو بزن، چرا که خاک این دیار قبرهایی در خود جای داده که عطر دل‌انگیز آن هر نسیمی را معطر ساخته است!

در فراز و نشیب این خاک قهرمانان و شیرانی به خاک خفته‌اند که هر شمشیر و نیزه‌ای شجاعت و اقتدارش را رهین شجاعت‌های آنهاست.

و اگر با زنان و مردان قبیله لؤی روبه‌رو گشتی حال ما را از او بازپرس.

به گفتارت شرح حال ما بر آنها بازگو هر چند نپندارم حتی قبیله نزار هم از حال ما بی‌خبر باشد.

اکنون بزرگان شما افتاده بر خاک‌اند که هیچ آبی لب‌های آنها را تر نکرده است.

خون آنها را غسل داده پای مرکب‌ها اجسادشان را زیر و رو کرده و شن‌های صحرا آنها را کفن کرده است.

زنانی که در ناز و نعمت بودند حالا آنها را سوار بر شتر ضعیف و استخوانی کردید و آنها را بر تحمل چنین شرایط سختی ملزم ساختید.

این زینب سلام‌الله‌علیها است که از دیرباز خانه‌اش محل فرود کاروانیان بوده است.

بانویی که خانه رفیع و بلندمقدارش محط رحال پرسش‌گران بوده است.

در پستی روزگار همین بس که زینب سلام‌الله‌علیها با یتیمان بر قومی حقیر و دون صفت وارد شده‌اند و این حقیران به آنها صدقه می‌دهند.»

شیخ عبد الحسین بن احمد شکر

***