گویا اهلبیت علیهمالسلام در قادسیه توقفی نداشتند، فقط آن طوری که تاریخ گواهی میدهد، زینب سلاماللهعلیها در این منزل، چند بیت شعر به این ترتیب و با صدای بلند زمزمه کرده است:
«مَاتَتْ رِجَالِی وَ أَفْنَى الدَّهْرِ سَادَاتِی
وَ زَادَنِی حَسَرَاتٍ بَعْدَ لَوْعَاتِی
صَالُوا اللِّئَامِ عَلَیْنَا بَعْدَ مَا عَلِمُوا
أَنَا بَنَاتِ رَسُولِ بِالْهُدَى آتِی
یسیرونا عَلَى الْأَقْتَابِ عَارِیَةً
کَأَنَّنَا بَیْنَهُمْ بَعْضُ الغنیمات
یُعَزِّزْ عَلَیْکَ رَسُولُ اللَّهِ مَا صَنَعُوا
بِأَهْلِ بَیْتِکَ یَا نُورَ الْبَرِیَّاتِ!
کَفَرْتُمْ بِرَسُولِ اللَّهِ وَیْلَکُمْ
أهداکم مِنْ سُلُوکِ فِی الضَّلَالاتِ؛ (1)
روزگار، بزرگان مرا از دستم گرفت و حسرت و سوختن دل مرا زیاد کرد.
مردم پستی! که میدانستند ما دختران پیامبر هدایتیم، بر ما حمله کردند، و ما را مانند کالا بر شترها حمل کردند.
ای پیامبر! بسیار بر تو سخت گذشته است، وقتی که مطلع شدی، اینگونه با اهلبیت تو رفتار کردند.
مقام و حرمت پیامبری که شما را هدایت کرد، کفران کردید، پس وای بر حال شما.»
1) معالی السبطین، حائری مازندرانی، ج 2، ص 121.