فصاحت و بلاغت عبارت از سخن درست و شیوا و مناسب حال و مقام است. یعنی اجزای کلام و ترکیببندی آن بر اساس قاعده و اصول باشد؛ به عبارت دیگر، سخن باید آن چنان روان بیان شود که به فهم نزدیک بوده و در گوش شنونده خوشآید و به مقصود گوینده کافی و رسا باشد.
اما بلاغت به این معناست، که فصیح و برای بیان مقصود گوینده وافی و رسا و مطابق با مقتضای حال و مقام باشد. مثلاً در جایی که مقام مقتضی ایجاز است، کلام را موجز و مختصر آورد و در جایی که حال و مقام مقتضی اطناب(طول و تفسیر) است به تفصیل سخن گوید و یا مثلاً در جایی که طرف مکالمه، شخص دانایی است، باید عالمانه و با جملههای کوتاه، فشرده و پرمغز سخن گوید و اگر عامی باشد، باید واضح و ساده که در فهم مخاطب بگنجد آورد. بلاغت لازمهاش فصاحت است و بدون آن ممکن نیست، هیچ کلامی را نمیتوان دارای بلاغت دانست، مگر اینکه اول دارای فصاحت باشد.
پس از این مقدمه کوتاه با نگاهی به خطبههای آن بانو، فصاحت و بلاغت آن برایمان نمایان میشود و میبینیم که جملات فصیح، در خور فهم مخاطبین و بنا به مقتضای حال و مقام ادا شده است. حضرت زینب سلاماللهعلیها در کوفه به یک نحوه سخن گفته و در شام، در مجلس یزید به گونهای در خور آن مجلس.