چه بسا فرزندانی که پدر و مادر خوب دارند، ولی از صفات خوب آنان هیچ بهرهای ندارند و البته بالعکس. یکی از خصوصیات حضرت زینب سلاماللهعلیها این بود، که صفاتی از والدین خود را به ارث برده بود، چنانکه نیشابوری در رساله علویه خود این چنین آورده:
«کانت زَیْنَبُ ابْنَةُ عَلِیٍّ علیهالسلام فِی فَصَاحَتِهَا وَ بَلَاغَتِهَا وَ زهدها وَ عِبَادَتِهَا کأبیها الْمُرْتَضِی وَ أُمِّهَا الزَّهْرَاءِ سلاماللهعلیها؛ (1)
زینب سلاماللهعلیها در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت، مثل پدرش حضرت علی مرتضی علیهالسلام و مادرش حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود.»
بیشک، یکهتاز میدان فصاحت و بلاغت، وجود مقدس حضرت علی علیهالسلام میباشد، خطبهها و نامهها و حکمتهای ایشان پس از قرآن از بالاترین مرتبه و مقام برخوردار است. کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام آن چنان عمیق و پرمعناست که صاحبان بصیرت و اهل فن برای آن ارزش بسیاری قائلند و با شگفتی بدان مینگرند و کلام حضرت را تالی تلو قرآن میدانند.
زینب سلاماللهعلیها نیز یکى از بزرگترین زنان اهلبیت علیهمالسلام از نظر حسب و نسب و از بهترین بانوان در مقام تقوى و آیینه تمام نماى مقام رسالت و ولایت است، چرا که از علم و دانش خاندان نبوت سیراب گشته و یکی از ویژگیهایی که او را در موقعیتی خاص قرار میداد، فصاحت و بلاغتش بود. او همچون پدر بزرگوارش زیبا سخن میگفت، زیبا و با منطقی قوی و استوار که نه تنها فرصت هر نوع خدشه و اظهار نظر را از دیگران میگرفت، بلکه دوست و دشمن را به حیرت وا میداشت. ایشان در فصاحت و بلاغت یکى از آیات بزرگ الهى گردید و در حلم و کرم و بصیرت و تدبیر در امور در میان خاندان بنىهاشم و بلکه عرب مشهور شد.
همه کسانی که سخنان زینب سلاماللهعلیها را شنیدند، معترف شدند، که او همچون پدرش سخن میگفته و با شنیدن سخن زینب سلاماللهعلیها به یاد علی علیهالسلام میافتادند.
علامه مامقانی با استناد به خطبههای زینب سلاماللهعلیها مینویسد:
«کَأَنَّهَا تُفْرِغُ عَنْ لِسَانِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین؛ (2)
او در فصاحت و بلاغت چنان بود که گویی زبان علی در کام داشت.»
زیبا سخن گفتن و روانی عبارات و الفاظ چنان در او ملکه شده بود، که در سختترین و بحرانیترین لحظات با موازین ادبی سخن میگفت.
زینب نه تنها میداند که چگونه باید کلمه و کلام را به خدمت گرفته و در کنار هم ترکیب نماید تا به مقصود خود نایل گردد، بلکه حال و مقام را در هنگام گفتار کاملاً مد نظر قرار داده و به مقتضای حال، سخن را کوتاه یا طولانی و در خور فهم مخاطبین ادا مینمود.
مسلماً، در کوفه و شام، شمشیر به کار نمیآمد، شمشیر، به مقدار نیاز در کربلا و روز عاشورا به کار گرفته شده بود؛ در آنجا سخن گفتن لازم بود و منطقی پولادین، و زینب سلاماللهعلیها این سلاح را دارا بود. شیوه سخن گفتن را به خوبی از پدر آموخته بود، او میدانست در کوفه چگونه باید سخن بگوید و در شام چطور. (3)
این بانوی بزرگوار را میتوان به وسیله دو خطبه مشهورش در بازار کوفه و مجلس یزید شناخت. زینب کبری در مجلس ابن زیاد سخنانی ایراد کرد که نه فقط اندوه و تأثّر شدید حضرت را بیان کرد بلکه پایه و مقام سخنِ آن بزرگوار را نشان داد، عباراتی که گذشته از استواری و زیبایی کلام، سجع و جناس اشتقاق و استعاره مکنیه نیز در آن به چشم میخورد، برای نمونه:
«لَقَدْ قَتَلْتَ کَهْلِی وَ أَبَرْتَ أَهْلِی وَ قَطَعْتَ فَرْعِی وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلِی فَإِنْ تَشَفَّیْتَ بِهَذَا فَقَدِ اشْتَفَیْت؛ (4)
سرور مرا کُشتی و خاندان مرا برانداختی و شاخه و ریشه مرا کندی، اگر شفای تو در این است پس شفا یافتی.»
مقایسهای بین دو خطبهای که آن مخدره در کوفه و شام ایراد فرمود، این گفته را تأیید میکند؛ چرا که در کوفه، چون مخاطبین عوام مردمند و در جهل و ناآگاهی به سر میبرند، آنان را از جنایتی که مرتکب شدهاند و نیز از شخصیت شهدا مطلع میسازد، ولی در شام در مجلس یزید، چون خواص حضور دارند و همه دارای آگاهی نسبت به امور هستند، لذا لحن خطابه فرق میکند و به مفتضح کردن و مأیوس کردن یزیدیان میپردازد.
سخنان زینب سلاماللهعلیها همچون تیری بود بر قلب دشمن و آن چنان به هدف اصابت میکرد که هیچ گریزی از آن نبود. به راستی این بلاغت و شهامت از یک بانوی داغ دیده و مصیبت زده، با آن همه صدمات، گرسنگی، تشنگی و بیخوابی و ناملایمات، جز کرامت چیز دیگری نیست و بدون نیروی الهی و مدد غیبی هم مقدور نیست. هنگامی که زینب سلاماللهعلیها آن سخنرانی پرشور و بلیغ را در میان جمعیت دهها هزار نفری بازار کوفه ایراد فرمود، مردم حیرتزده بههم نگاه کردند و دستها را بهدندان گزیدند تا جایی که پیرمردی که در کناری ایستاده بود، تحت تأثیر سخنرانی دختر امیرالمؤمنین چنان گریست که ریشش از اشک چشمش تر شده بود و دست به سوی آسمان بلند کرد و گفت:
«… وَ هُوَ یَقُولُ بِأَبِی وَ أُمِّی کُهُولُهُمْ خَیْرُ الْکُهُولِ وَ شَبَابُهُمْ خَیْرُ شَبَابٍ وَ نَسْلُهُمْ نَسْلٌ کَرِیمٌ …؛ (5)
پدر و مادرم فدای شما که سالخوردگانشان بهترین سالخوردگان وجوانان ایشان بهترین جوانان و و نسل آنها والاتر و برتر از همه نسلها است.»
و یا هنگامی که زینب سلاماللهعلیها در برابر آن مرد پلید و جنایتکار یعنی پسر زیاد قرار گرفت، چنان پاسخ فصیح و بلیغی به او داد که آن دشمن غدّار و رذالت پیشه، با همه عداوتی که نسبت به آن خاندان پاک و مطهّر داشت، نتوانست تعجب خود را از آن همه شیوایی و رسایی سخن آن هم در قالب الفاظی با آن زیبایی و ایجاز پنهان دارد، به همین دلیل، تحقیرآمیز گفت:
«هَذِهِ سَجَّاعَةٌ وَ لَعَمْرِی لَقَدْ کَانَ أَبُوهَا سَجَّاعا… ؛ (6)
به راستی که این زن در هنر سجعگویی زبردست است، پدرش نیز سجعگو بود.»
زینب سلاماللهعلیها نیز در پاسخش فرمود:
«مَا لِلْمَرْأَةِ وَ السَّجَاعَةَ إِنَّ لِی عَنِ السَّجَاعَةِ لَشُغُلًا وَ لَکِنْ نَفَثَ صَدْرِی بِمَا قُلْتُ؛ (6)
زن را با سجعگویی چه کار؟ مرا بدان دلبستگی نیست و آنچه شنیدی سوز سینهام بود که بر زبانم جاری شد!»
زینب سلاماللهعلیها از آنجایی که بانویی اندیشمند و خیرخواه بود و زنان در جامعه عرب از نوعی مصونیت برخوردار بودند و نیز از آنجایی که دختر فرزانه امیرمؤمنان بود، توانست با آنان به تندی سخن گوید و به صراحت، زشتیها و بدمنشیها و ناجوانمردیها را به باد نکوهش بگیرد و چون به توانمندی وصفناپذیری از بیان و سخنوری آراسته بود، میتوانست این نقش سترگ را برای بیدار ساختن وجدانهایی که در خواب عمیق بودند، به عهده گیرد.
هر چند ما به طور دقیق از چگونگی آن سخنرانی سازنده از نظر درجه شورانگیزی و حماسه سازیش آگاهی نداریم، اما میدانیم که زینب سلاماللهعلیها توان سخنوری و قدرت وصفناپذیر استفاده از واژههای زیبا ومفاهیم بلند را از پیشوای سخنوران و سنجیدهگویان گیتی، پدر گرانقدرش امیرمؤمنان علیهالسلام ، آن نمونه و سمبل بلاغت و اوج خطابه به ارث برده بود.
تا جایی که «بَشِیرُ بْنُ خُزَیْمٍ الْأَسَدِی» که از سخنوران و نیکو گفتاران عرب است، در سال 61 هجری که مصادف با شهادت حسین علیهالسلام و اسارت اهل بیت پیامبر علیهمالسلام بود، وارد کوفه شد، خود را به ازدحام جمعیت رساند.
او زینب سلاماللهعلیها را دید و از فصاحت و نیکو گفتاری و از بلاغت و رسایی سخن زینب سلاماللهعلیها تعجب نمود و به شگفت آمد و گفت:
«… وَ لَمْ أَرَ وَ اللَّهِ خَفِرَةً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا کَأَنَّمَا تُفَرِّعُ عَنْ لِسَانِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهالسلام و… ؛ (7)
به خدا سوگند، تا آن روز، هرگز زن نجیب و باحیایی مانند زینب سلاماللهعلیها ندیده بودم، که شیرین و شیوا سخن بگوید، گویا سخنان زینب سلاماللهعلیها، از زبان امیرالمؤمنین علیهالسلام فرو میبارید!»
تکلم کردنش را هر که دیدی فاش میگفتی
لسان حیدری گویا که در طی لسان دارد
1) عوالم العلوم و المعارف، ج11، ص 952.
2) تنقیح المقال، مامقانی، ج3، ص79.
3) زینب کبری سلاماللهعلیها؛ عقیله بنی هاشم، حسن الهی بوتهکار، ص 135.
4) مثیرالاحزان، حلی، ص90.
5) بحار الأنوار، ج45، ص 164.
6) کشف الغمة، اربلی، ج2، ص 64.
7) بحارالأنوار، ج 45، ص 108.