جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عصمت خدا زینب سلام‌الله‌علیها

زمان مطالعه: 3 دقیقه

باز به بیت مصطفی بتول دیگر آمده

رسول را رسول را، دوباره کوثر آمده

بتول را بتول را، یگانه دختر آمده

حسین را حسین را، خجسته خواهر آمده

رضا و حلم و صبر را، بزرگ مادر آمده

شهید را شهید را، پیام‌آور آمده

ائمه را ائمه را، چراغ انجم است این

دختر اول علی، بتول دوم است این

کوثر کوثر نبی، آیه رحمت آمده

دختر دختر نبی، مادر خلقت آمده

زهره زهره علی، اختر عصمت آمده

شمسه شمسه حیا، یا مه عفت آمده

حبیبة الله است و از مام محبت آمده

ولیة الله است و در بیت ولایت آمده

آینه محمدی طلعت دل‌ربای او

در او خلاصه می‌شود حسین و کربلای او

علی است زیب هستی و، زینت اوست دخترش

ز هم گشوده دست دل، چو جان گرفته در برش

بوی بهشت یافته، از دم روح پرورش

فاطمه بوسه می‌زند، به عارض منورش

بال زند سوی حسین، از سر دوش مادرش

سلام ما، درود ما، به زینب و برادرش

بهشت بود و هست او، اسیر و پای بست او

عجب مدار اگر علی، بوسه زند به دست او

قَدَر به حکم او ولی، رضا به هر قضاست او

پس از بتول، بانوی خانه مرتضی است او

بلکه به جای مادرِ امام مجتبی است او

مونس و یار و یاور شهید کربلاست او

خطابه‌خوان کبریا، زبان انبیا است او

به عصمت خدا قسم، که عصمت خداست او

یاد کند ز فاطمه کمال و پارسایی‌اش

رجال دهر شاهد سیدة النسائی‌اش

فهیمه‌ای که کس بر او نیافته مفهمه

علیمه‌ای که از ازل، نداشته معلمه

جلوه‌گر از وجود او، هر آنچه داشت فاطمه

بوسه به پای او زند، مدینه مکرمه

دعای اهل آسمان، خطابه‌های او همه

کلام او ز محکمی، چو آیه‌های محکمه

چه در سفر چه در حضر، چه در میان قافله

قضا نشد ز حضرتش، شبی نماز نافله

ای شرف بلند خون، هماره از پیام تو

وی که گرفته آبرو، شهادت از قیام تو

سکه صبر را خدا، نقش زده به نام تو

مفتخر از وجود تو، رسول و باب و مام تو

زنده کنار قتلگه، به صبر تو امام تو

نطق تو در سکوت تو، تیغ تو در نیام تو

تو در قیام کربلا، قیامت آفریده‌ای

تو از دم پیمبری، امامت آفریده‌ای

تو در سخن پیمبرِ کلام وحی بر لبی

تو با پیام کشتگان، حیات‌بخش مکتبی

تو در دل خرابه‌ها، چو قرص ماه در شبی

تو بر هلال نوک نی، به شهر کوفه کوکبی

تو زیب دامن نبی، تو زین اُمی و اَبی

تو زینبی تو زینبی تو زینبی تو زینبی

نه ساره‌ای نه هاجری، نه آسیه نه مریمی

چو مادرت سیدة النساء کل عالمی

توئی که بهر کربلا، وجودت آفریده شد

توئی که در خطابه ات، تمام وحی دیده شد

تویی که با رسالت‌ات، پیام حق شنیده شد

تویی که با اسارت‌ات، بساط ظلم چیده شد

تویی که با عدالت‌ات، نخل ستم بریده شد

اگر چه سرو قامت‌ات، ز بار غم خمیده شد

به جسم و جان سرکشان، ریخت شرار نطق تو

حسین سرفراز شد، به ذوالفقار نطق تو

پیمبر است جد تو، بتول دیگرش تویی

بتول مفتخر از آن، که ناز پرورش تویی

علی است غرق وجد و شور، از این که دخترش تویی

حسن به توست سرفراز، از این که خواهرش تویی

حسین بر تو متکی، که یار و یاورش تویی

شهید اگر شهید شد، پیام‌آورش تویی

به مصطفی به مرتضی، به مجتبی به فاطمه

که از تواند مفتخر، ائمه هدی همه

تو در میان سلسله، گره‌گشای عالمی

تو با گلوی خشک خود، حیات‌بخش آدمی

تو عصمت مصوری، تو غیرت مجسمی

تو با کلام جان‌فزا، دم مسیح را دمی

تو یک رسول وحی خون، تو یک کتاب محکمی

تو در زمین شام هم، چراغ عرش اعظمی

ستاره فرش منزلت، ماه چراغ محفلت

که آفتاب فاطمه، گشته به دور محملت

سلام بر تو ای کسی، که صبر شد حقیر تو

ندیده بعد فاطمه، جهان، زنی نظیر تو

به پیر عقل رهنما، دو کودک صغیر تو

حسین چشم دوخته، به طلعت منیر تو

صدای زنده علی، به صوت دل‌پذیر تو

اسیر شام بودی و، یزید شد اسیر تو

پرچم فتح کربلا، از تو در اهتزاز شد

به همت بلند تو، حسین سرفراز شد

منم منم که از ازل، گدای کوی زینبم

هماره دست التجا، بود به سوی زینبم

خدای داده آبرو، به آبروی زینبم

مرثیه‌خوان کربلا، قصیده‌گوی زینبم

پرد هماره مرغ دل، در آرزوی زینبم

در ازدحام حشر هم، به جستجوی زینبم

به جان مادرش قسم، اگر کند نظاره‌ام

سوز جحیم باغ گل، شود به یک اشاره‌ام

غلامرضا سازگار

***