عرب «عبد» را معنایی آمیخته از «اطاعت» و «فروتنی» و منظور از کلمه «عبادت» را عملی که فرمانبری از معبود را در پی دارد، می داند. همچنین عبادت را در لغت، به معنای طاعت همراه با خضوع و در اصطلاح به معنی مراقبت بر انجام آنچه خداوند به آن دستور داده، می داند.
حقیقتِ بندگی و عبادت خداوند که در رشد و کمال آدمی تأثیر بسزایی دارد، آن است که با همه وجود به خدا نظر کنیم و جز به او نیندیشیم و جز از فرمان او اطاعت نکنیم و جز برای او به کاری نپردازیم. (1)
شکى نیست که بزرگترین وسیله براى تقرب به درگاه پروردگار متعال و وصول به مقام قرب و کمال، عبادت و بندگى در پیشگاه مقدس اوست و هر کس به هر مرتبه و مقامى که رسید از این راه رسید. چرا که قرآن کریم هدف خلقت را عبادت ذکر کرده و مىفرماید:
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الانسَ الاَّ لیَعْبُدون؛ (2)
نیافریدم جن و انس را جز براى آنکه مرا بپرستند!»
البته عبادت خدا، صرفاً به خواندن چند رکعت نماز و یا انجام سایر عبادت هاى بدنى و مالى به تنهایى نیست، بلکه معناى عبادت، نهایت خضوع و تسلیم و اظهار ذلت در برابر خداست.
از آنجا که عبادت از عبودیت و بندگی و نهایت خضوع، خشوع و تذلل است، پس بدیهی است که کسی جز خدای تعالی، قابل ستایش، بندگی و در خور خضوع و خشوع نیست، چرا که خداوند ولی نعمت همه موجودات و جانبخش همه هستی است.
بشر، در حد استطاعت، فهم و بینش خود، خالق متعال را می ستاید و هر اندازه معرفت و شناختش نسبت به خداوند متعال بیشتر باشد، خضوع، خشوع و تذلل او به آستان قدس الهی بیشتر میشود. روی همین اصل بود پیغمبر اسلام صلیاللهعلیهوآله تمام شبها را به نماز و مناجات با معبود میگذراند، تا آنجا که خداوند متعال فرمود:
«ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى؛ (3)
ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنى!»
حضرت زینب سلاماللهعلیها نیز فلسفه خلقت را در عبادت دید، او در سایه سار جد، پدر، مادر و برادران، خویش که همگی عابدان حقیقی بودند، زندگی کرد و با تربیتی جدی و عمیق و براساس حق پرستی و وفاداری پرورده شد.
او خود میدانست که زاده و پرورده دامان شرافت و عظمت است، امتیازی که هیچ دختری نداشت، او اطمینان داشت این اصالت و نجابت دست نیافتنی، او را از هر چیز دیگر بینیاز میدارد و با اکتفا به همین سرمایه بزرگ معنوی در خودسازی خویش، چون جد بزرگوارش رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و مادرش فاطمه زهرا سلاماللهعلیها و پدرش علی علیهالسلام دائماً به نماز مشغول بود و از راز و نیاز با خدای خود دل نمیکند.
او زنی خدا آشنا بود و از همان دوران خردسالی، عشق به معبود در درونش به صورت پرستش و نیایش متجلی شد او که در کودکی از پدر پرسید، آیا دوستش دارد یا نه؟ و پس از این که جواب مثبت شنید، گفت:
«لا یَجْتَمِعَانِ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ اللَّهِ وَ حُبُّ الْأَوْلَادِ وَ إِنْ کَانَ لَا بُدَّ لَنَا فَالشَّفَقَةُ لَنَا.» (4)
مگر ممکن است حب خدا و فرزند در دلی جمع شود؟ و در نهایت نتیجه گرفت، محبت مخصوص خداست و شفقت و مهربانی برای فرزندان.
با اندکی تأمل و توجه به زندگانی این بانو میبینیم که او در تمام شئون زندگی، حرکات و سکنات و حتی در نفس کشیدن هم خدا را در نظر داشته و بدین جهت به مقامات عالی و درجات رفیع رسید که کمتر کسی توانست بدان دست یابد.
در سایه قرب الهی، برای زینب سلاماللهعلیها نوعی کشف بصر پدید آمد، آنچنان که حقایق را بیپرده میدید و ناشنیدنیها را میشنید و در نهایت، مصداق این حدیث قدسی گردید:
«…کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِه… ؛ (5)
(آنگاه که بندهای، بنده واقعی شود) من (خدا) گوش او میشوم که با آن بشنود، و چشم او میشوم که با آن ببیند.»
هر گاه انسان با دقت به حالات آن حضرت نگاه کند و توجه او را به خداوند متعال ببیند، در عصمت آن حضرت تردیدی به خود راه نمیدهد و یقین میکند که آن حضرت از همان زنان پارسایی است که تمام زندگی خود را وقف خداوند متعال نموده و از همین رهگذر به جایگاه رفیع و درجات بلندی که از درجات پیامبران و اوصیا حکایت میکند، رسیده است. (6)
زنی که سراسر زندگیش برای حفظ و احیای معارف اسلامی سپری شد، که همه آنها با هدف اطاعت از اوامر الهی انجام گرفت، اما آن حضرت در عبادت به معنای خاص نیز از موقعیت برجستهای برخوردار بود و در سخت ترین شرایط به طور کامل به انجام وظایف عبادی اهتمام ورزید.
او هنگامی که با پروردگار خویش مناجات میکرد، با واژههایی راز و نیاز میکرد که، گویای بیان شیوا و رسای او بود، واژههایی که کمنظیر مینمود.
زینب سلاماللهعلیها به خوبی از قرآن آموخته بود، که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگی است، عابدهای که امام حسین علیهالسلام که خود معصوم و واسطه فیض الهی است هنگام وداع، به او فرمود:
«یَا أُخْتَاهْ لاَ تُنْسِینِی فِی نَافِلَةٍ اللَّیْلِ؛ (7)
خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!»
این سخن، نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگی و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست یازیده است.
او عبادات و نماز شبهای پدر و مادر خود را از نزدیک دیده بود و در کربلا نیز شاهد بود که برادرش امام حسین علیهالسلام در شب عاشورا به عباس علیهالسلام فرمود:
«ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَى الْغُدْوَةِ وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ الدُّعَاءَ وَ الِاسْتِغْفَارَ؛ (8)
به سوی آنها برگرد و امشب را تا صبح مهلت بگیر، به امید آن که ما برای خشنودی خدا، امشب را نماز گزارده و او را بخوانیم و طلب آمرزش کنیم، به راستی که من نماز برای خدا و تلاوت کتابش و دعا و استغفار را دوست دارم.»
در این جملات صحبت از ادای تکلیف برادر نیست، بلکه سخن از عشق او به عبادت و نماز است.
حضرت زینب سلاماللهعلیها نیز از عاشقان عبادت و شب زنده داران بود، او که تهجد و شب بیداریش در تمام عمر ، حتی شب یازدهم محرم با آن همه فرسودگی، خستگی، و مصیبت ترک نشد.
کسی که هیچ چیز او را از عبادت باز نداشت تا مصداق بارز این آیه از قرآن شد:
«لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ؛ (9)
نه تجارت و نه معاملهاى آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز غافل نمىکند.»
او که عبادت و ستایش خداوند را در دشوارترین شرایط، حتی در سخت ترین لحظات زندگی از یاد نبرد، حتی در شام غریبانی که شبی سخت برای خاندان پیامبر علیهمالسلام بود.
با وجود این، زینب سلاماللهعلیها از عبادت، نافله و تلاوت قرآن خویش دست نکشید، شبی که شهادت برادرانش، فرزندان و یاران،خستگی و خطرات از هر سمت و سو او را در حلقه محاصره خود، گرفتار کرده بود.
آن شبی که مسؤولیت حفظ زنان، کودکان و مأموریت خطیر برادر و همچنین صیانت از امام زمانش، زین العابدین علیهالسلام را بر عهده داشت، نیز نماز و نافله، را رها نکرد و همچنان به نماز ایستاد و قرآن تلاوت کرد و صبر و شکیبایی پیشه ساخت.
حضرت امام سجاد علیهالسلام در این باره فرمود:
«أَنَّ عَمَّتِی زَیْنَبُ کَانَتْ تُؤَدِّی صَلَوَاتِهَا مِنْ قِیَامِ الْفَرَائِضِ وَ النَّوَافِلِ عِنْدَ سِیَرِ الْقَوْمِ بِنَا مِنَ الْکُوفَةِ إِلَى الشامِ وَ فِی بَعْضِ الْمَنَازِلِ کَانَتْ تُصَلِّی مِنْ جُلُوسٍ فَسَأَلْتُهَا عَنْ سَبَبِ ذَلِکَ فَقَالَتْ أَصْلِی مِنْ جُلُوسٍ لِشِدَّةِ الْجُوعِ وَ الضَّعْفِ مُنْذُ ثَلَاثِ لَیَالٍ لِأَنَّهَا کَانَتْ تُقْسَمُ مَا یُصِیبُهَا مِنْ الطَّعَامِ عَلَى الْأَطْفَالِ لِأَنَّ الْقَوْمَ کَانُوا یَدْفَعُونَ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنَّا رَغِیفًا وَاحِدًا مِنَ الْخُبْزِ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ؛ (7)
همانا عمهام زینب سلاماللهعلیها همه نمازهاى واجب و مستحب خود را در طول مسیر ما از کوفه به شام ایستاده مىخواند، و در بعضى از منزلها نشسته نماز خواند، پس وقتی علت را سؤال کردم گفت از شدت گرسنگى و ضعف، زیرا سه شب بود که غذایى را که به او مىدادند میان اطفال تقسیم مىکرد، چون که آن مردمان (سنگدل) در هر شبانه روز به ما یک قرص نان بیشتر نمىدادند.»
این نمونه و گوشهاى از عبادتهاى جسمی زینب سلاماللهعلیها است و همه این وقایع به خوبی از اهتمام حضرت زینب سلاماللهعلیها به عبادات خبر میدهد، تا آنجا که به «عابده آل علی علیهالسلام» ملقب گردید که نشانگر اوج عبادت اوست.
از این جنبه نیز که بگذریم، همین مسافرت تاریخى و تحمل آن همه مرارت و مصیبتهایى که در طول تاریخ بشریت بىنظیر است و قیام در برابر طاغوت زمان و رسوا ساختن و محکوم کردن آنها، با آن سخنان نافذ و خطبههاى آتشین که اظهار هر جملهاش احتمال خطر جانى براى خود او و دیگران داشت.
رشد دادن مردم جاهل و نادانی که یکسره خود را در برابر یاغیان زمان باخته و یا با مشتى درهم و دینار سعادت ابدى و آخروی خود را به دنیاى ناپایدار و لذت زودگذر جهان فانى فروخته بودند و بیدار کردن مردم بى خردی که گول تبلیغات دستگاه دیکتاتورى بنىامیه را خورده و امام حسین علیهالسلام را به عنوان اخلالگر، لازمالقتل دانستند و رساندن پیام مقدس حجت زمان و سرور آزادگان حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام به اقصى نقاط جهان، حتى بیگانگانى که در مجلس یزید اجتماع کرده بودند.
هر کدام از آنها عبادت بزرگى بود که این بانوى بزرگوار و تربیت شده مکتب على و زهرا سلاماللهعلیهما انجام آن را به عهده گرفت و نهایت خضوع و تسلیم خود را بدین وسیله به پیشگاه مقدس پروردگار خویش اظهار نمود. (10)
1) مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ص 542.
2) سوره ذاریات، آیه56.
3) سوره طه، آیه2.
4) مستدرک الوسائل، ج15، ص215.
5) الکافی، ج2، ص 352.
6) زینب الکبری، جعفر نقدی، ص59. (فَإِذَا تَأَمَّلْ الْمُتَأَمِّلِ إِلَیَّ مَا کانت عَلَیْهِ هَذِهِ الطَّاهِرَةُ مِنْ الْعِبَادَةِ لِلَّهِ تَعَالَیْ وَالِانْقِطَاعُ إلَیْهِ لَمْ یشک فِی عِصْمَتُهَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ أَنَّهَا کانت مِنْ القائنات اللَّوَاتِی وَقَفْنَ حرکاتهن وَ سکناتهن وَ أَنْفَاسَهُنَّ لِلْبَارِی تَعَالَیْ وَ بذلک حصلن عَلِیِّ الْمَنَازِلِ الرَّفِیعَةِ وَالدَّرَجَاتِ الْعَالِیَةِ الَّتِی حکت بِرِفْعَتِهَا مَنَازِلِ الْمُرْسَلِینَ وَ دَرَجَاتٌ الْأَوْصِیَاءِ عَلَیْهِمُ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ).
7) عوالم العلوم و المعارف، ج11، ص 954.
8) ارشاد، مفید، ج2، ص91.
9) سوره نور، آیه 37.
10) زندگانى حضرت فاطمه و دختران آن حضرت، سیدهاشم رسولى محلاتى، ص271-272.