جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عاشورایی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

به روز واقعه زینب شهاب را می‌دید

به خون تپیدن خورشید ناب را می‌دید

ز دست و تیغ گنه‌پیشگان زشت‌اندیش

ز پا فتادن اصل ثواب را می‌دید

در آن کشاکش ناباورانه بر سر نی

سری به روشنی آفتاب را می‌دید

ز تیغ کینه و بیداد غرق خون بر خاک

فغان که شافع یوم الحساب را می‌دید

به آیه آیه قرآن به کربلا، زینب

ورق‌ورق شدن این کتاب را می‌دید

ز داغ کودک شش‌ماهه اصغر بی‌شیر

شرار بر جگر از غم، رباب را می‌دید

ز سوز تشنگی کودکان در آن صحرا

چو لاله داغ به دل التهاب را می‌دید

اگر که ناله جان‌سوز داشت او حق داشت

که کودکانِ دل از غم کباب را می‌دید

لب فرات دریغا ز فرط تشنه لبی

نه شط آب که دشت سراب را می‌دید

به قامت و رخ گل‌گونه علی اکبر

جمال و جلوه ختمی مآب را می‌دید

علم به دست، اباالفضل را به گاه نبرد

تمام هیمنه بو تراب را می‌دید

فتاد دست اباالفضل و زینب محزون

تن برادر در خون خضاب را می‌دید

به خون نشست اگر «آتشی» فلق، حق داشت

که غرق خون تن فصل الخطاب را می‌دید

محمد آتشی (آتش)

***