زمان مطالعه: < 1 دقیقه
منم زینب که در کوى محبت منزلى دارم
در این منزل خدا را من حق آب و گلى دارم
برادر جان بیا لطفى کن و مشکن دل زینب
که با دل بىتو دلبر تا که هستم محفلى دارم
ملاقات خدا رفتن گرامى هدیه مىخواهد
گرانقدرى ولى من هدیه ناقابلى دارم
برادر کن قبول از خواهر خود این دو قربانى
کزین دریاى خون، من هم امید ساحلى دارم
سر مویى نگردد کم، ز داغ آن دو از صبرم
بده حکم شهادت را، که صبر کاملى دارم
اگر زهرا سرت را روى نى بیند به او گویم
که من هم سر به روى نى، به دست قاتلى دارم
دلم خواهد که در شادى و غم دلدار هم باشیم
که دشمن هم بگوید من چه یار عادلى دارم
دل ژولیده را هم از محبت کربلایى کن
که تا گوید منم از شعر گفتن حاصلى دارم
ژولیده نیشابورى
***