خداوند در بعضی آیات قرآن مؤمنان را در برابر حوادث و رویدادهای سخت همانند مرگ عزیزان، از دست رفتن اموال و دارایی و گرسنگی و فقر به صبر و پایداری فرا می خواند. چنانکه در آیه 155 و 156 سوره ی بقره می فرماید: «و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین، الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون«؛ و قطعا شما را به چیزی از قبیل ترس و گرسنگی و کاهش در اموال و جان ها و محصولات می آزماییم، و مژده ده شکیبان را، [همان] کسانی که چون مصیبتی به آنان برسد، می گویند: ما از آن خدا هستیم، و به سوی او باز می گردیم.
استقامت و پایداری در برابر این رویدادها که در عرفان ابتلا یا الطاف خفیه ی پروردگار نامیده می شود، موجب شکفته شدن استعدادها و قدرت های نهفته ی روح می گردد و انسان به خدا یا منبع کمال نزدیک می شود.
به علت نقش مهمی که صبر در رشد و تعالی انسان بر عهده دارد، پیامبر و ائمه ی معصومین (علیهم السلام) درباره آن بسیار سخن گفته اند و آن را یکی از ارکان مهم ایمان و گاهی برابر با کل ایمان دانسته اند. از جمله پیامبر اکرم می فرماید: «الایمان نصفان، نصف فی الصبر و نصف فی الشکر«(1)؛ ایمان دو نیمه است: یک نیمه صبر و یک نیمه شکر.
از امیرالمؤمینن علی (علیه السلام) درباره ی ایمان پرسیدند، فرمود: «الایمان علی اربع دعائم: علی الصبر، و الیقین، و العدل و الجهاد«(2)؛ ایمان بر روی چهار ستون استوار است: صبر و شکیبایی، یقین و باور، عدل و داد، جهاد و کوشش (در راه دین)
و همچنین حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «و علیکم بالصبر، فان الصبر من الایمان کالرأس من الجسد، و لا خیر فی جسد لا رأس معه و لا فی ایمان لا صبر معه:(3) و نیز از پیامبر درباره ی ایمان پرسیدند و فرمودند: الصبر«(4)
صبر از دیدگاه عرفان
صبر از جهت نقش مهمی که در تکامل معنوی و روحی انسان و شکوفا کردن استعدادها و نیروهای بالقوه روحانی او بر عهده دارد، در تصوف و عرفان از اهمیت بسیاری برخوردار است و عرفای بزرگ در کتب خود درباره ی آن بسیار بحث کرده و در تعلیمات خود بر آن تأکید ورزیده اند، به طوری که بخش های مهمی از کتب صوفیه به صبر اختصاص دارد و مؤلفان این کتب با استناد به آیات فراوان قرآن و احادیث پیغمبر اکرم و آوردن روایات و حکایات زیاد، اهمیت و نقش صبر را در سیر و سلوک بیان نموده اند. برای مثال در کتاب اسرارالتوحید از قول شیخ ابوسعید ابی الخیر آمده است: «لا یصل المخلوق الی المخلوق الا بالسیر الیه و لا یصل المخلوق الی الخالق الا بالصبر علیه و
الصبر علیه بقتل النفس و الهوی…«(5)
به علت آیات فراوانی که خداوند در قرآن، پیامبر را به صبر فرا می خواند و همچنین به علت نقش اساسی و مهمی که صبر در سیر الی الله بر عهده دارد، صوفیه آن را یکی از مقامات مهم عرفانی می دانند که به پیامبر اکرم اختصاص دارد. برای مثال در شرح تعرف آمده است «و صبر مقامی بزرگ باشد و خداوند مصطفی (علیه السلام) را صبر فرمود و گفت: «اصبر و ما صبرک الا بالله«.(6)
مولانا نیز در مثنوی ضمن بیان مسائل مربوط به سیر و سولک و آموزش آن ها بر صبر تکیه می کند و در سراسر مثنوی با آوردن آیات قرآن و احادیث پیغمبر و همچنین آوردن تمثیل ها و حکایات فراوان از آن به عنوان عاملی مهم و حرکت آفرین در سیر الی الله (طریقت) بسیار یاد می کند و هر جا نکته یا بحثی عرفانی را مطرح می نماید صبر و پایداری را یادآور می گردد.
مولانا هر نوع پیروزی و موفقیت در سیر و سلوک را بر اثر صبر و پایداری می داند و در مبارزه و جهاد با نفس، صبر را به سپری آهنین تشبیه کرده که خداوند بر روی آن نوشته است «جاء الظفر» یعنی پیروزی آمد.
اسپر آهن بود صبر ای پدر
حق نوشته بر سپر جاء الظفر(7)
همچنین مولانا از صبر به عنوان کیمیا یعنی ماده ی تکامل بخش یاد می کند و می گوید:
صد هزاران کیمیا حق آفرید
کیمیایی همچو صبر آدم ندید(8)
مولانا آنقدر در مثنوی به نقش صبر در سیر و سلوک اهمیت می دهد که معتقد است پیامبر از طریق صبر توانست به آسمان ها عروج کند و در عرش حق را ملاقات نماید:
چون قلاووزی صبرت پر شود
جان به اوج عرش و کرسی بر شود
مصطفی بین که چو صبرش شد براق
بر کشانیدش به بالای طباق(9)
1) حسن حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص 48 و روح الجنان و روح الجنان، ج 1، ص 168.
2) نهج البلاغه، ص 473.
3) همان، ص 482.
4) غزالی، ابوحامد محمد، احیاء علوم الدین، ج 4، ص 91.
5) محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعید، ص 240.
6) مستملی بخاری، ابوابراهیم، شرح تعرف، ج 3، ص 127.
7) مولانا، مثنوی، دفتر پنجم، بیت 2469.
8) همان، دفتر سوم، بیت 1854.
9) همان، دفتر ششم، ابیات 3892-3895.