جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صبر حضرت زینب صبر در عشق است

زمان مطالعه: 2 دقیقه

از دیدگاه عرفان صبر حضرت زینب صبر در بلا یا صبر در عشق است. چنانکه قبلا گفته شد هدف از ابتلا و پیش آمدن مصائب و رویدادهای سخت، آشکار شدن قابلیت های مخفی و پنهان درون انسان و به منصه ی ظهور رسیدن حقایق ناپیدای درونی و باطنی اوست.

صبر حضرت زینب (سلام الله علیها) در کربلا و در برابر رنج های اسارت که آزمایش و امتحان بزرگ الهی است، موجب می شود که وجود محض و مطلق خداوند که از انظار مخفی و پنهان است و بشر قابلیت درک آن را ندارد، در وجود او تجلی کند و ظاهر شود تا مردم بتوانند در آیینه ی وجود آن حضرت، حق را با همه ی صفات و اسمائش مشاهده کنند.

صفی علیشاه عارف بزرگ قرن چهارم در مثنوی زبدة الاسرار که تفسیر عرفانی واقعه ی کربلاست، حدیث معروف «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف» را تأویل می کند و می گوید امام حسین (علیه السلام) هنگام وداع با حضرت زینب به او فرمود: اگر در اسارت جایگاه تو را در خرابه قرار دهند این اراده و خواست معبود و معشوق ازلی است، به آن راضی و خشنود باش چون خداوند که همانند گنج مخفی و پنهان است، اراده کرده که در وجود تو ظاهر شود و خود را به مردم نشان بدهد تا خلق با مشاهده ی تو نسبت به حق معرفت یابند. بنابراین در برابر رنج ها و سختی های آن صبور و شکیبا باش.

و آن ره شام بلا را امتحان

زود گردد صبح شام رهروان

نردبان عشق باشد راه شام

زان به معراج آیی ای احمد مقام

راه شام ای جان من منهاج تست

زان خرابه شام غم معراج تست

چون خرابه گشت جایت شاد باش

تا که گنج حق شود بر خلق فاش

ظاهر آن روزی که شد گنج خفا

شد خرابه بهر تو از حق بنا

بر تو تا ناید ز ویران رنج عشق

کی شود پیدا به دوران گنج عشق

همچنین حضرت امام حسین (علیه السلام) به حضرت زینب می گوید: اگر تو را بدون چادر و پوشش در شهرها بگردانند، غمگین نشو و صبور و مقاوم باش چون خداوند در وجود تو و از طریق تو می خواهد جلوه گری کند و بدون پرده و حجاب آشکارا شود. بنابراین تو باید بدون پوشش ظاهر شوی تا مردم حق را آشکارا و بدون حجاب مشاهده کنند و نسبت به ذات او معرفت حاصل کنند.

از تو حق پیداست زین غمگین نباش

بود حق هم بی نشان گفت فاش

حتم شد از حق اسیری بر شما

خلق تا بینند حق را در شما

گر شوی بی چادر و معجز سزاست

کاین دلیل معرفت بهر خداست

کنز مخفی پیش از این بنهفته بود

شیر هستی در نیستان خفته بود

خواست او خود را عیان و آشکار

هم تو را بر ناقه ی عریان سوار

تا شود مفتوح راه معرفت

بر همه خلقان ز آثار و صفت