»منتهی الآمال«: بعد از شهادت امام حسین (ع) در سنه 61 جمعی از اهل مدینه به شام رفتند و به چشم خود دیدند که یزید پیوسته به شرب خمر و سگ بازی و قمار و طنبور و آلات لهو و لعب اشتغال دارد، چون برگشتد اهل مدینه را به شنایع او اخبار کردند.
»منتخب التواریخ«: در سال 62 هجری یزید، عثمان بن محمد بن ابی سفیان را که جوانی مغرور و بی تجربه بود والی مدینه گردانید، در این سال (62) جماعتی از اشراف اهل مدینه روانه شام شدند، عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه و عبدالله بن ابی عمرو مخزومی، و منذر بن زبیر نیز همراه آنها بودند، چون بر یزید وارد شدند، آنها را اکرام نمود و جایزه ی زیادی به آنها داد. وقتی به مدینه بازگشتند از بی دینی و شرابخواری و سگ بازی یزید نقل کردند. سرانجام مردم مدینه با عبدالله بن حنظله بیعت کرده، بر عامل یزید (عثمان) شوریدند، عثمان و یارانش و هر که از بنی امیه بود قریب هزار نفر می شدند همه را در خانه ی مروان حکم محاصره کردند، محصورین مخفیانه کاغذ به یزید فرستادند کاغذ در حالی به یزید رسید که پاهایش را به واسطه ی مرض نقرس در میان طشت آب گذارده بود وقتی به مضمون نامه مطلع شد مسلم بن عقبه مری را با دوازده هزار نفر مأمور سرکوبی شورشیان مدینه کرد، و گفت حصین بن نمیر را خلیفه ی خود قرار ده
سه روز شورشیان را مهلت ده اگر ترا اجابت کردند فبها و الا با آنها مقاتله کن چون ظفر یافتی سه روز اموال و دواب اهل مدینه را برای لشکر مباح گردان، و دست از علی بن الحسین باز دار و با او نیکی بنما و تجلیل و تکریم او را فرو نگذار زیرا او در این کار با مردم مدینه موافقت نکرده است.او را به خلافت دعوت کرده اند، قبول نفرموده، و چون مردم مدینه به وی اصرار زیاد می کرده اند به یکی از ضیاع خود رفته و در آنجا مشغول عبادت می باشد.
مسلم بن عقبه به مدینه رسید و در جنگ غلبه یافت و با اهل مدینه چنان کرد که یزید گفته بود.
به نوشته ی کامل بن اثیر، وقعه ی حره دو شب مانده به آخر ذی حجه سنه شصت و سه هجری اتفاق افتاد.
تاریخ الخلفا سیوطی نوشته است: «قتل فیها خلق من الصحابة و من غیرهم و نهبت المدینة و افتض فیها الف عذراء فانا لله و انا الیه راجعون«.
سفینة البحار از قول انس بن مالک روایت کرده است که در روز حره هفتصد نفر از حمله ی قرآن که سه تن آنها از اصحاب پیامبر بودند کشته شدند.
»التنبیه والاشراف«: سه روز از ذی حجه سال شصت و سه، دو گروه در حره مقابل شدند سالار قریش و هم پیمانها و آزادشدگان، عبدالله بن مطیع عدوی پسر عمر بن خطاب بود، سالار انصار و مردم دیگر عبدالله بن حنظله غسیل بن ابوعامر انصاری اوسی بود، جنگی سخت کردند، و عبدالله بن حنظله گروهی از مهاجر و انصار و فرزندان و بستگان و هم پیمانهایشان کشته شدند. صاحب المغازی والسیر گفته در حدود هفتصد کس و از مردم دیگر از مرد و زن و طفل در حدود ده هزار بود و کمتر و بیشتر از این نیز گفته اند. پس از آن مسلم وارد مدینه شد و سه روز آنجا را به چپاول داد و از باقیمانده ی مردم مدینه بیعت گرفت که قن یزید هستند (یعنی برده زاده) به جز علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب که در آنچه مردم مدینه کرده بودند
دخالت نکرده بود… پس از قتل حسین بن علی ابن واقعه از مهمترین و رقت انگیزترین حوادث اسلام بود.
»منتهی الآمال«: حضرت سجاد (ع) به جانب مسلم بن عقبه روانه شد. چون وارد شد. مسلم از برای آن جناب بپای خاست و آن حضرت را در پهلوی خویش جای داد و در کمال خضوع عرض کرد حوائج خود را بخواهید که قبول است پس هر که را آن حضرت شفاعت کرد، مسلم از او درگذشت و آن حضرت مکرما از نزد او بیرون رفت و بالجمله قضیه ی حره را شیعه و سنی در 28 ماه ذی الحجه سال شصت و سوم هجری نوشته اند، چون مسلم (مسرف) بن عقبه از کار مدینه بپرداخت، به قصد دفع عبدالله بن زبیر و اهل مکه بیرون رفت، هنوز به مکه نرسیده بین راه به درکات دوزخ شتافت و حصین بن نمیر به جای او فرمانده لشکر شده روانه مکه گردید.
»منتخب از تاریخ طبری«: خرابی خانه ی کعبه و محاصره ی مکه از سوم ربیع الاول 64 تا غره ربیع الآخر 64 بود تا اینکه خبر مرگ یزید بن حصین رسید که 14 ربیع الاول 64 در قریه ی حوارین از قرای حمص به درک واصل شده است. «مسعودی می نویسد«: او در لذت جوئی و تظاهر به بدکاری بیباک بود و اگر کار دنیای او بسامان بود کار دین را دشوار نمی گرفت. و او در حوارین دمشق بمرد.
»نفس المهموم«: مرگ یزید در ماه ربیع الاول سال 64 در حوران به مرض ذات الجنب بمرد و جنازه ی او را به دمشق آوردند و برادرش خالد یا فرزندش معاویه بر او نماز گذاشت و او را در مقبره ی باب الصغیر دفن کردند و اکنون محل قبر او مزبله است، او هنگام مرگ 37 ساله بود و مدت سلطنتش سه سال و نه ماه.
»مؤلف«: از بیان منتخب و دیگران معلوم می شود که حضرت سجاد (ع) در شورش مردم مدینه علیه یزید چون به قدرت و سیطره ی دستگاه بنی امیه و کینه توزی و بیباکی یزید آگاهی داشت و شکست پایان کار را برأی العین می دید با شورش و شورشیان موافق نبود. و چون از طرف آنها پیشنهاد رهبری و خلافت به آن حضرت شد
قبول نفرمود و چون اصرار بر آن داشتند حضرت ناچار به مزرعه ای که در خارج مدینه داشت رفت و گاهگاه برای زیارت جدش رسول خدا و حوائج دیگر به مدینه می آمد و بر می گشت، و شکی نیست کهدر وقعه ی حره خاندان علوی و خویشان که از امام خود متابعت داشتند، و به خصوص عبدالله بن جعفر طیار و حضرت زینب (ع) و جماعتی که مورد حمایت و شفاعت امام سجاد بودند از آسیب مصون ماندند. ولی قتل عام و غارت شهر مدینه و فجایعی که در آن روی داد، سخت آنان را رنج می داد و مصائب تازه سربار مصائب پیشین آنان گردید غم و اندوه مردم بیگناه و منسوبان و دوستان و چند تن صحابه و عده ای صحابی زادگان و اهانت به مسجد و روضه ی رسول خدا (ص) که مهاجمین یزیدی اسبان خود را در آنجا می بستند و… بر امام و عموم خاندان بسیار دردآور و ناگوار بود. حضرت زینب که قامتش از بار مصائب کربلا و کوفه و شام خمیده شده بود، دیگر در این واقعه فجیع چقدر می توانست تاب بیاورد و مقاوم باشد؟ خدا می داند و فشار مصیبتهائی را که متحمل گردید!! اگر ویرانگریها و عواقب چنین واقعه ی هولناک را به تصور و تصویر درآوریم، قحط و غلا و حتی وقوع طاعون و وبا و امراض دیگر را بعید نخواهیم دانست.