جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شهادت عبدالله بن الحسن برادرزاده ی حضرت زینب

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

سپاه ابن زیاد گرداگرد امام علیه السلام قرار گرفته و آن حضرت را محاصره نمودند. در همین زمان بود که عبدالله پسر امام حسن علیه السلام که کودکی نابالغ بود، از خیمه ی زنان خارج شد و شتابان دوید تا آن که پهلوی امام حسین علیه السلام رسید. عمه ی او حضرت زینب علیهاالسلام، خود را به او رسانید و تلاش کرد تا او را از رفتن بازدارد، اما او پافشاری کرده و می گفت: «به خدا سوگند، از عمویم جدا نخواهم شد«.

در این حال ابجر بن کعب و طبق روایتی دیگر حرملة بن کاهل جلو آمده، شمشیر خود را کشیده و می خواست آن را بر سر امام علیه السلام بزند که عبدالله فریاد برآورد: «وای بر تو ای حرام زاده، آیا می خواهی عموی مرا بکشی؟«.

ابجر، شمشیر را فرود آورد، عبدالله دست خود را سپر قرار داد (تا شمشیر به عمویش اصابت نکند) دست عبدالله قطع شده و به پوستی آویزان ماند، فریادش برخاست: «مادرجان«.

امام حسین علیه السلام او را در آغوش گرفت و فرمود: «ای پسر برادرم، بر تلخی این مصیبت که بر تو وارد شد صبر نما و از خدا طلب خیر کن؛ زیرا خداوند تو را به پدران شایسته ات ملحق خواهد نمود«.

راوی گفت: حرملة بن کاهل تیری به سوی عبدالله که در آغوش امام علیه السلام بود پرتاب کرد، تیر، گوش تا گوش عبدالله را درید و او را در آغوش عموی بزرگوارش ذبح نمود. (1)


1) لهوف سید بن طاووس، ص 167؛ در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم، ص 408 و 454.