جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شهادت حضرت محسن برادر حضرت زینب

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در کتاب ارشاد القلوب نقل شده که فاطمه علیهاالسلام فرمود: هیزم بسیار به در خانه ی ما آوردند، تا خانه و اهلش را بسوزانند، من در پشت در ایستاده بودم و آن قوم مهاجم را به خدا و رسولش سوگند می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری نمایند. عمر، تازیانه را از دست قنفذ غلام آزاد شده ی ابوبکر گرفت و با

آن بر بازویم زد و اثر آن همچون رگه های بازوبند باقی ماند، آنگاه لگد به در زد و در را به طرف من فشار داد در این هنگام به صورت بر زمین افتادم در حالی که فرزند در رحم داشتم، آتش زبانه می کشید و صورتم را می سوزانید، او با دستش مرا می زد، گوشواره ام قطع و پراکنده شد، درد مخاض مرا فرا گرفت، محسنم بی گناه، سقط و کشته شد. (1)


1) رنجها و فریادهای فاطمه علیهاالسلام، ص 150؛ مقتل الزهرا علیهاالسلام، ص 40، 79، 82، 83 با منابع اهل سنت آورده است.