جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شهادت حضرت علی اصغر، برادرزاده ی زینب

زمان مطالعه: 2 دقیقه

هنگامی که امام حسین علیه السلام دید که تمامی یاران و خاندانش به شهادت رسیدند و بر روی زمین افتاده اند، خود مهیای جنگ و جانبازی در راه خدا گردید، در این حال فریاد برآورد که: «آیا کسی نیست که از حرم رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم دفاع کند؟ آیا خداپرستی در میان شما نیست که درباره ی ما از خداوند بترسد؟ آیا دادرسی نیست که به امید پاداش الهی به داد ما برسد؟ آیا یاری کننده ای نیست که به امید آنچه که نزد خدا می باشد، ما را یاری کند؟» ندای یاری طلبی حسین علیه السلام به گوش زنان حرم رسید، فریاد شیون و گریه از آنها برخاست، امام حسین علیه السلام به در خیمه آمد و به حضرت زینب علیهاالسلام فرمود: «خواهرم، کودک کوچک (شیرخوار) مرا بده تا او را برای آخرین بار دیده و با او وداع کنم«.

حضرت، کودک را در دستان مبارک خویش گرفته بود، هنگامی که خم شد تا او را ببوسد ناگهان، حرملة بن کاهل اسدی، تیری به سوی او پرتاب کرد، آن تیر گلوی کودک را درید و گوش تا گوش او را بریده و کودک ذبح شد، امام حسین علیه السلام به زینب علیهاالسلام فرمود: «فرزندم را بگیر«.

سپس هر دو دست خویش را زیر گلوی او گرفته و هنگامی که کف دستانش مملو از خون می گشت، آن خون را به سوی آسمان می پاشید و می فرمود: «این مصیبت ها بر من سهل و آسان است؛ زیرا خداوند شاهد آن است«.

امام باقر علیه السلام فرمودند: قطره ای از آن خون به زمین نیفتاد«. (1)

سبط در «تذکره» از هشام بن محمد کلبی روایت کرده که:… امام حسین علیه السلام رو برگردانید و دید طفلش از تشنگی گریان است، او را به دست

گرفت و فرمود: ای مردم اگر به من رحم نمی کنید به این طفل رحم کنید؛ مردی تیری زد و آن طفل را سر برید، حسین علیه السلام گریست و فرمود: خدایا، میان ما و مردمی که ما را دعوت کردند تا نصرت کنند و به عوض ما را کشتند حکم باش؛ از فراز آسمان به او آواز رسید که او را واگذار که دایه ای در بهشت دارد. (2)

در احتجاج است که:… از اسب پیاده شد و با غلاف شمشیر گودی کند، او را خون آلود زیر ریگها دفن کرد. (3)


1) لهوف سید بن طاووس، ص 159؛ در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم، ص 440.

2) در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم، ص 442.

3) در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم، ص 443.