از برخی کتابهای تاریخی چنین دریافت میگردد که شنوندگان سخنان زینب سلاماللهعلیها بر دروازه کوفه چند گروه بودند:
1- پاسداران استبداد و هواداران اختناق و خشونت حاکم.
2- مردم بی طرف و تماشاگر.
3- مردمی که با سخنان بانوی عدالت همدلی و همراهی میکردند و از شنیدن آن به گونهای متأثر شدند که گریه سر دادند.
چرا و چگونه چنین نباشد در حالی که آنان صدای شجاعانه و روشنگری را از دخت شجاع امیرمؤمنان علی علیهالسلام میشنیدند که به صدای قهرمانانه آن حضرت شباهت داشت، به ویژه که زینب سلاماللهعلیها گویی در میدانی بزرگ از میدانهای کوفه که گستره بزرگی داشت و بیشتر مردم را در خود جای داده بود، سخنرانی میکرد و شنوندگان بسیاری در میدان و پشتبامهای اطراف ایستاده و آن منظره را مینگریستند و سخنان بانوی اسلام را گوش میکردند.
«أَلَا سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ وَ فِی الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُون؛
به هوش باشید که با عهدشکنی و بریدن فرصتطلبانه از حرکت آزادیخواهانه و اصلاحطلبانه و بشردوستانه پیشوای آزادی و همکاری با دار و دسته استبداد و انحصار، برای سران بازپسین خود بد عملکردی را فراهم آوردید، چرا که به خشم خدا گرفتار شدید و در عذاب او ماندگار خواهید بود!»
این جمله تکان دهنده، از این آیه شریفه اقتباس شده است که میفرماید:
«تَرى کَثیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُون؛ (1)
بسیارى از آنها را مىبینى که کافران(و بتپرستان) را دوست مىدارند (و با آنها طرح دوستى مىریزند) نفس (سرکش) آنها، چه بد اعمالى از پیش براى (معاد) آنها فرستاد! که نتیجه آن، خشم خداوند بود و در عذاب (الهى) جاودانه خواهند ماند.»
آری، آنان بد چیزی را برای روز رستاخیز و سرای بازپسین از پیش فرستادند که خشم خدا بر آنان است.
منظور زینب سلاماللهعلیها این است که هان ای مردم کوفه! بی گمان عملکرد زشت و ظالمانه شما خشم خدا و کیفر او و ماندگاری در آتش دوزخ را بر شما لازم ساخت و این کاری است که خود انجام دادید، نه دیگری.
«أَ تَبْکُونَ وَ تَنْتَحِبُونَ؟؛
آیا اینک پس از کشتن پیشوای آزادی و به خاک و خون نشاندن همراهان و همفکران خداجو و اصلاح طلب او گریه میکنید؟ و آیا اکنون ناله و شیون سر میدهید؟»
«إِی وَ اللَّهِ فَابْکُوا کَثِیراً وَ اضْحَکُوا قَلِیلا؛
آری، به خدای سوگند، باید به حال خود بگریید! پس گریه کنید و بسیار هم گریه کنید و کمتر بخندید، چرا که شما با این دنباله روی از استبداد و عملکرد رسوا، تاریخ را به ننگ و عاری آلوده ساختید که هرگز نمی توانید آن را بشویید.»
واژه «الإنتحاب» به مفهوم گریه بلند و پرصدا آمده است و به این آیه شریفه اشاره دارد که در مورد دورویان میفرماید:
«فَلْیَضْحَکُوا قَلیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثیراً جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُون؛ (2)
از این رو آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند!(چرا که آتش جهنم در انتظارشان است) این، جزاى کارهایى است که انجام مىدادند!»
با این بیان منظور بانوی اسلام این است که شما ای دورویان زشت کردار! باید اندک بخندید، چرا که خنده و شادمانی اگر ادامه هم بیابد، بدان جهت که با فنای دنیا، فنا میپذیرد در مقایسه با گریه و عذاب ماندگار سرای بازپسین و روز رستاخیز اندک است، چرا که روز رستاخیز به بیان قرآن شریف اندازهاش پنجاه هزار سال است (3) و ستمکاران و پایمال کنندگان حقوق و آزادی و کرامت انسان در آن روز و آن سرا باید به حال خود بسیار بگریند.
گفتنی است که این جمله تکان دهنده زینب سلاماللهعلیها در حقیقت هشداری است به مردم کوفه و نه دستور خندیدن. دستوری است به نخندیدن و چارهاندیشی و توبه و جبران گناه و منظور این است که خنده و شادمانی ساختگی و کاذبی که گریهای طولانی و عذابی ماندگار از پی خواهد داشت چه مفهومی دارد؟
«فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعَارِهَا وَ شَنَارِهَا»
«ذهب بها» با آن همراهی کرد.
واژه، «عار» به معنی هر گفتار و کرداری است که از آن، بوی ننگ و کاستی و شرمندگی و احساس عیب و نقص برخیزد و واژه «شنار» نیز به مفهوم عیب و ننگ و کاری است که به زشتی و بدی مشهور است.
«وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا بِغَسْلٍ بَعْدَهَا أَبَدا»
واژه «ترحضوها» به معنی «تغسلوها» آن را بشویید، آمده است و واژه «غسل» به معنی آب یا هر ماده شوینده و بهداشتی است که به وسیله آن چرکها و آلودگیها و میکربها را میشویند.
گاه انسان خواسته یا ناخواسته به گناه کوچکی دست میزند که توان جبران و رویارویی با پیامدهای زیانبار آن را دارد، اما گاه به جنایتی سهمگین دست مییازد که هیچ کس نه توان رویارویی با رهاورد شوم آن را خواهد داشت و نه میتواند آن جنایت را به لغزش و اشتباه انجام رسان آن نسبت دهد و پوزشخواهی را وسیله و راهی برای گذشت از آن جنایتکار و بستن پرونده سیاه او قرار دهد.
بنابراین منظور زینب سلاماللهعلیها این است که شما راهی برای نجات از رهاورد شوم این جنایت سهمگین نخواهید داشت. پرونده سهمگین این جنایت به گونهای در تاریخ به نام شما رقم خورده است که نه میتوانید آن را پوشیده دارید و نه انکار کنید و نه با توجیه و بهانههای پوچ و بی مایه، این جنایت بزرگ و گناه هولناک را کوچک جلوه دهید.
«وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَلِیلِ خَاتَمِ النُّبُوَّةِ؟؛
آخر شما چگونه میتوانید دست و دامان خویشتن را از ننگ کشتن بزرگمردی پاکمنش بشویید و پاکیزه سازید که فروغ دیده آخرین پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله بود؟»
«رحض» به مفهوم «شست» و «رحض الثوب» به معنی «جامه را شست» آمده و منظور از جمله مورد بحث این است که هان ای فریبخوردگان و دنیاداران! شما چگونه میتوانید دامان خود را از ننگ این فاجعه بشویید و ننگ این فاجعه سهمگین را از پرونده خود بزدایید. فاجعه بزرگ کشتن بزرگمردی پاکمنش که فرزند آخرین پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله بود؟
به عبارت دیگر شما چگونه و به چه صورتی میتوانید فاجعه بزرگ کشتن فرزند آخرین پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله را توجیه نمایید؟ چگونه می توانید دامان خود را از ننگ این گناه بزرگ بشویید؟
آیا دیگر فرصت و مجالی برای پوزشخواهی از انجام این جنایت بزرگ، آن هم با این حجم و این سبک ددمنشانه و با این پیامدهای سهمگین خواهد بود؟ نه هرگز.
«وَ مَعْدِنِ الرِّسَالَة؟
… فاجعه بزرگ کشتن بزرگمردی پاکمنش که گنجینه رسالت بود.»
«وَ سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة؟
و سالار جوانان و جوانمردان بهشت.»
1) سوره مائده، آیه80.
2) سوره توبه، آیه 82.
3) سوره معارج، آیه 4.