جناب آقای علی اکبر قحطانی در نقل کرامتی از بانوی با کرامت حضرت زینب سلاماللهعلیها چنین میگوید:
در سال 1386 شمسی برای اولین بار به زیارت حضرت زینب سلاماللهعلیها مشرف شدم، ما 12 روز در ضیافت حضرت زینب سلاماللهعلیها بودیم. یکی از دوستان به نام حاج احمد خطیب کربلا که سالها ساکن سوریه میباشد کرامتی را چنین نقل کرد:
خانواده شیعه در «حی الامین» زندگی میکردند، در همسایگی آنها یک خانواده سنی بود، دختر او با دختر همسایه شیعه همکلاس بودند، دختر سنی مبتلا به مرض پوستی بود، به طوری که از این بیماری رنج میبرد، روزی دختر شیعه به او گفت:
«به مرقد حضرت زینب سلاماللهعلیها برو و شفای خود را بگیر.»
ولی او قبول نمیکرد.
دختر شیعی گفت:
«چنانچه خود حاضر نیستی بیایی، پیراهنی از پیراهنهایت را بده تا به ضریح حضرت زینب سلاماللهعلیها متبرک کنم، آنگاه آن را بپوش.»
دختر سنی یکی از پیراهنهایش را به دختر شیعی داد، او آن را به حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها برد و به ضریح مطهر متبرک کرد و به دختر سنی داد، دختر سنی آن را پوشید و تمام آن مرض پوستی بر طرف شد و سلامتی کامل خود را به دست آورد، در نتیجه این کرامت تمامی آن خانواده، شیعه شدند. (1)
1) چهره درخشان عقیله بنیهاشم زینب کبری سلاماللهعلیها، ربانی خلخالی، ص 256.