در بیان شباهت بعض حالات این محترمه با برخی از انبیای عظام؛ مکرر در کلمات سابقه ذکر شده، این مخدره را استعداد و قابلیتی بوده که جز خدا کس نتواند مقاماتش را فهمید و مصایب این معظمه در خور مقاماتش بوده. پس مصایب آن مکرمه را به انبیا قیاس کن:
– اگر [حضرت] آدم مبتلا شد به مفارقت بهشت (1) و حوا و به مصیبت هابیل (2)، این مظلومه مبتلا شد به فراق حرم جد و برادر و مادر که بهترین روضات بهشت بوده، و به فراق برادر و مصیبت او و مصیبت دو هابیل!
– اگر نوح مبتلا شد به زحمت قوم خویش (3) و به برکت خمسه ی طیبه نجات یافت، این مظلومه مبتلا شد به اهل کوفه و شام که بدتر از قوم نوح بوده. و غرق در بحار بلیات گردید!
– [اگر] ابراهیم مبتلا شد به آتش نمرودیان (4) و مأمور شد به قربانی فرزند (5)، این مظلومه مبتلا شد به آتش بدتر از نمرودیان [در] روز عاشورا، بعد از آتش زدن خیمه ها. ابراهیم در آن حال در فکر بیمار و اطفال نبود [که] آتش بر ابراهیم گل و ریحان [شد، ولی]، این مظلومه دو اسماعیل به قربان گاه فرستاد!
– [اگر] یعقوب مبتلا به هجران یوسف [شد]، و در مفارقت او چنان گریست تا دیده هایش نابینا [شد] (6) آخر به وصال یوسف رسید. این مظلومه مبتلا شد به مفارقت دو فرزند چون دو یوسف و شش برادر و چند تن جوان هاشمی که آن ها را عدیل و نظیر نبوده و همه را به چشم خود کشته دید و صبر نمود!
– [اگر] موسی مبتلا شد به فرعون و قارون (7)، بالاخره به آن ها نفرین نمود [و آنان] به عذابی مبتلا شدند. این مظلومه مبتلا شد به پسر زانیه و یزید که هر دو بدتر از فرعون و قارون [بودند] و چه بلاها از آن ها دید و در هر حال صبر نمود!
– اگر زکریا را منشار بر فرقش نهادند (8)، این مظلومه را این قدر تازیانه و کعب نیزه بر سر و کتفش زدند تا ورم نموده!
– یحیی را سر بریده (9) و در حضور سلطان حاضر نمودند، این مظلومه را اسیر نمودند و سر برادر را با او داخل مجلس یزید [آوردند]!
– جرجیس (10) و دیگر پیغمبران را بعد از اذیت های فراوان کشتند. این مظلومه را نیز بعد از اذیت های بسیار اسیر نمودند که هر یک از مصیباتش اصعب از قتل بوده [است]!
– سلیمان آفت دیوی دید، این مظلومه نیز صدمه ی شمر دید!
– یوسف به چاه (11) و زندان (12) مبتلا شد، این مظلومه نیز به زندان ابن زیاد و خرابه ی شام مبتلا شده!
– حضرت رسالت، سنگ بر پیشانیش زدند، این مظلومه هم از کثرت حزن و الم
و مصیبت، پیشانی خود را به چوبه ی محمل زد (13)
– حضرت خاتم را دندانش را شکستند، این مظلومه، گوشش را دریدند.
– اگر پیغمبر مشرکین خاکستر بر سر مبارکش پاشیدند (14)، اهل شام خاکستر گرم و دسته های نی آتش زده بر سر زینبش ریختند.
– اگر پیغمبر را نسبت هذیان گفتن دادند (15)، این مظلومه را گفتند:
»کذبت یا عدوة الله» (16)
– به پدر و مادر و برادر و برادرها نیز شریک بوده. مثلا امیرالمؤمنین را ریسمان به گردن انداختند و به مسجد بردند؛ این مظلومه را هم بازو بسته و هم ریسمان به گردن انداختند، به مجلس ابن زیاد و یزید بردند!
– مادرش، صدیقه ی کبری، را سیلی زدند. این مظلومه را هم سیلی زدند!
– مادرش را تازیانه و غلاف شمشیر زدند (17) این مظلومه را با تازیانه و کعب نی اذیت نمودند.
– مدفن مادرش مخفی است (18) مدفن این مکرمه هم معین نیست. شباهتش به
مادر از خیلی جهات است. [که] بر اهل تتبع پوشیده نیست.
– حضرت مجتبی علیه السلام را زخم زبانی زدند (19) این مظلومه را نیز زخم زبانی زدند.
– حضرت مجتبی را به زهر جفا، جگر مبارکش را قطعه قطعه نمودند (20) این مظلومه را نیز به داغ جوان ها جگرش را پاره پاره نمودند!
– با حضرت سیدالشهدا که در جمیع مصایب و شداید شریک و سهیم بوده؛ هر داغ [که] برادر دید، خواهر نیز بدید. هر مصیبت که برادر دید، این خواهر نیز بدید. تفصیل آن ها را بیان نمودن، توضیح واضحات و بیان بدیهیات نمودن است. پس چنان چه در مصایب برادر شریک بوده، در اجر و مثوبت و مظلومیت و خصوصیات نیز شریک بوده. هر اجری برای توسل به برادر [اعطا می شود]، در توسل این مظلومه نیز عطا شود.
در این جا کتاب را ختم نموده، و خاتمه برای آن افزودم و در آن خطبه ی کوفه و خطبه ی شام حضرت زینب را بیان نمودم.
1) ر. ک: النور المبین فی قصص الانبیاء ص 27 به بعد.
2) ر. ک: تفسیر قمی، ج 1، ص 165؛ النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین ص 56.
3) ر. ک: بحارالأنوار ج 11، ص 287 به نقل از قصص راوندی و النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین ص 67 به بعد.
4) ر. ک: النور المبین، ص 103.
5) ر. ک: النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، ص 127؛ خصال ج 1 ص 57، 58؛ مجمع البیان، مجلد 4، ج 8، ص 710.
6) ر. ک: خصال ج 1 ص 272؛ روضة الواعظین، ص 493.
7) ر. ک: النور المبین ص 234 به بعد.
8) علل الشرایع ص 80، النور المبین ص 399.
9) بحارالأنوار ج 14، ص 181، النور المبین ص 400 به نقل از قصص راوندی.
10) بحارالأنوار ج 14، ص 445؛ کامل ابن اثیر، ج 1 ص 214؛ عرائس ص 242.
11) ر. ک: تفسیر قمی، ج 1، ص 374.
12) ر. ک: تفسیر قمی ج 1، ص 344.
13) بحارالأنوار، ج 45، ص 114، احتجاج طبری، ج 1، ص 414؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 197، سفینة، ج 2، ص 339؛ مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 355؛ مسلم، ج 1، ص 232؛ بخاری، ج 2، ص 118؛ عوالم، ج 11، ص 54؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 170، ح 11.
14) کامل ابن اثیر، ج 2، ص 91.
15) ر. ک: کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 658؛ فجر الاسلام از احمد امینی، ج 1 ص 245، چاپ مصر. دوم؛ تحفة الأبرار فی مناقب الائمة الاطهار علیهم السلام ص 141 و 20، الایضاح ص 359.
16) بحارالأنوار: ج 45، ص 114؛ وقعة الطف: ص 272.
17) کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 585، ضمن ح 4؛ بحار ج 43 ص 197 ح 29؛ الفرق بین الفرق از عبدالقاهر اسفرایینی ص 107.
18) اهل البیت علیهم السلام از توفیق ابوعلم ص 185؛ احقاق الحق ج 19، ص 170 به نقل از اهل البیت؛ تهذیب الاسماء و اللغات از نووی، ج 2 ص 253 (چاپ مصر(؛ احقاق الحق، ج 10 ص 476؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 363، امالی مفید ص 281، ح 7؛ امالی طوسی، ج 1، ص 107؛ بحار، ج 43، ص 210، ح 40.
19) مخالفان صلح چون سفیان بن ابی لیلی یا سفیان بن لیل ر. ک: قاموس الرجال: ج 4، ص 387، و مسیب بن نجبة و سلیمان بن صرد خزاعی و عدی بن حاتم و…، با کلمات خود زخم زبان زدند. حیاة الامام الحسن علیه السلام، ج 2، ص 274؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14، ص 15؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 35 و…
20) در کتاب البدایة و النهایة، ج 8، ص 43، آمده است؛ پس از مسمومیت حضرت، پزشک معالج، پس از معاینه ی دقیق گفت: «ان السم قد قطع امعاءه«.