بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد
هر جا که بود آهویى از دشت پا کشید
هر جا که بود طایرى از آشیان فتاد
شد وحشتى که شور قیامت به باد رفت
چون چشم اهلبیت بر آن کشتگان فتاد
هر چند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخمهاى کارى تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بى اختیار نعره هذا حسین از او
سر زد چنانکه آتش آن در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول
رو در مدینه کرد که یا ایها الرسول
این کشته فتاده به هامون، حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون، حسین توست
این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگى
دود از زمین رسانده به گردون، حسین توست
این ماهى فتاده به دریاى خون، که هست
زخم از ستاره، بر تنش افزون، حسین توست
این غرقه محیط شهادت، که روى دشت
از موج خون او شده گلگون، حسین توست
این خشکلب فتاده دور از لب فرات
کز خون او، زمین شده جیحون، حسین توست
این شاه کمسپاه، که با خیل اشک و آه
خرگاه، زین جهان زده بیرون، حسین توست
این قالب تپان، که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
چون روى در بقیع، به زهرا خطاب کرد
وحش زمین و مرغ هوا را، کباب کرد
کای مونس شکستهدلان حال ما ببین
ما را غریب و بیکس و بیآشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند
در ورطه عقوبت اهل جفا ببین
در خلد بر حجاب دو کون آتشین فشان
و اندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
نی نی در او چو ابر خروشان به کربلا
طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین
تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهای سروران همه از تن جدا ببین
آن تن که بود پرورشاش در کنار تو
غلطان به خاک معرکه کربلا ببین
یا بضعة الرسول ز ابن زیاد داد
کاو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
محتشم کاشانی
***