جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سفر از مدینه به مکه

زمان مطالعه: 3 دقیقه

حرکت امام علیه‌السلام از مدینه به طرف مکه، شب یکشنبه 28 رجب سال 60 هـ.ق صورت گرفت. (1)

گروهی از مردم مدینه و همگی قبیله بنی‌هاشم که از هجرت امام حسین با تمام زن و فرزند و خواهران و برادران و برادرزادگان با این شتاب و این چنین غیر منتظره آگاه شدند و این سفر را غیر عادی پنداشتند، ناله و شیون سر دادند.

در این قافله بنابر نقل چهل محمل بود. حسین علیه‌السلام امر فرمود که بنی‌هاشم محارم خود را سوار کنند. محمل خواهران و دختران و زنان، بسیار محفوظ شده بود، جوانان بنی‌هاشم همه مسلح، مقابل در خانه عقیله بنی‌هاشم صف کشیدند. حضرت زینب سلام‌الله‌علیها از خانه خارج شد. علی اکبر برادرزاده اش از صف بنی هاشم خارج و پای محمل عمه‌اش، زینب سلام‌الله‌علیها زانو به زمین زند. عون و علی دو فرزندش، نیز زیر بازوان مادر را گرفتند و برادرش اباالفضل مقابل محمل را نگه داشت و قاسم پسر امام حسن علیه‌السلام نیز عنان مرکب را گرفت. (2)

امام حسین علیه‌السلام نیز دعاء سفر خواند تا عمه سادات، زینب قهرمان به محمل نشست. آن‌گاه سایر زنان اهل‌بیت امام به کجاوه‌های خود نشستند و کاروان کربلا در حالی که امام حسین سوار بر اسب در جلو کاروان و هفده تن از جوانان بنی‌هاشم در دو صف طرفین کاروان، مرکب عقیله بنی‌هاشم را بدرقه می‌کردند، به راه افتاد.

کاروان شبانه و خیلی سریع از همان راهی که سال‌ها پیش رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از غار ثور به مدینه هجرت کرده بود، روان گردید و در شب جمعه سوم شعبان سال شصت به مکه رسید و طبق آنچه نقل شده است در محله «شعب علی» در خانه «ابن عباس» استقرار یافت. (3)

امام حسین علیه‌السلام چون به مکّه رسید، این آیه از قرآن را تلاوت نمود:

«وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى‏ رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی‏ سَواءَ السَّبیل؛ (4)

و هنگامى که متوجّه جانب مدین شد گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند!»

حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در این زمان حدود 55 سال سن داشت و صاحب همسر و پنج فرزند بود. کاروان حسینی در ماه‌های شعبان، رمضان، شوال و ذی قعده و ذی حجة در مکه و در جوار خانه خدا به منظور ارزیابی وضعیت شهرهای اسلامی اقامت گزید و در هشتم ذی حجه، مکه را برای حرکت به سوی عراق ترک کرد. (5)

خبر بیعت‌خواهی زورمدارانه یزید از امام حسین علیه‌السلام و سر باز زدن آن حضرت و هجرت اعتراض‌آمیزش به سوی مکه، نخست در مدینه، سپس در مکه پخش شد و پس از آن، گزارش آن رویداد بزرگ به کوفه و بصره نیز رسید.

در این شرایط بود که مردم عراق به نگارش نامه‌های دعوت به پیشوای اسلام پرداخته و با پافشاری از او خواستند که به آنجا رود و مردم آن سامان را از اسارت رژیم فاسد و خودکامه اموی که چهره رهبری و مدیریت اسلامی را به بدترین شکل و زشت‌ترین محتوا دگرگون ساخته، نجات دهد.

پیام‌ها و پیام‌رسانان هم چنان میان کوفه و مکه در رفت و آمد بودند و هر روز پافشاری مردم برای پذیرش دعوت از سوی امام حسین علیه‌السلام بیشتر می‌شد، چرا که آنان، حسین علیه‌السلام را جانشینی راستین و برگزیده برای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌شناختند.

نامه‌های مردم را پی‌در‌پی به حسین علیه‌السلام باعث شد آن حضرت عموزاده‌اش؛ «مسلم بن عقیل بن ابی طالب علیه‌السلام» را به عنوان سفیر خود به سوی کوفه فرستد و از مردم آن سامان برای امام بیعت بگیرد. (6)

سفیر آزادی نامه‌ای به امام حسین علیه‌السلام نوشت و آمادگی مردم را برای همکاری و همراهی با آن حضرت و خوش‌آمد‌گویی و یاری او در مبارزه‌اش با ستم و استبداد برای اصلاح امور را اعلام داشت و گفت که شمار بیعت کنندگان از مرز هجده هزار نفر گذشت. (7)

هنگام ورود مسلم به کوفه «نعمان بن بشیر انصاری» حاکم آنجا بود، «یزید بن معاویه» او را سرزنش‌ها نمود که آن‌قدر درباره شیعیان سستی روا داشتی تا کارها از دست تو خارج گردید، و از «مسلم» غافل شدی، تا اینکه چند هزار نفر در زیر پرچم حسین علیه‌السلام به او پیوستند. به این جهت یزید به عزل نعمان اقدام نمود و عبیدالله بن زیاد را که والی او در بصره بود به جای او بگماشت و به او نوشت که مسلم بن عقیل را احضار کن و او را به قتل برسان. (8)

پس از ورود ابن زیاد به کوفه و با تهدید، تطمیع و حیله های بسیار مردم پی‌در‌پی از اطراف مسلم پراکنده شده و از او روی برگردانند، ابن زیاد، نیز فرمان داد که او را بالای قصر برده و در آنجا گردن بزنند. (9)

هنگامی که این پیش‌آمدها روی داد، امام حسین علیه‌السلام با اهل بیتش در مکه مشغول خواندن نامه سفیر خود مسلم بودند، که حاکی از بیعت گرفتن از مردم برای امام حسین علیه‌السلام و اجتماع و انتظار مردم برای آمدن او بود. پس از رسیدن نامه مسلم، امام حسین علیه‌السلام برنامه حرکت به سوی عراق را به همراه خاندان گران‌قدر، برادران، خواهران، فرزندان، عموزادگان و گروهی از یاران نواندیش و عدالت‌خواه خویش آماده ساخت.


1) منتهی الامال، ج 1، ص 557.

2) ناسخ التواریخ(طراز المذهب)، سپهر، ج 18، ص 214.

3) موسوعة الامام الحسین علیه‌السلام، ج ‏1، ص 356.

4) سوره قصص، آیه 22.

5) بحارالانوار، ج 44، ص 326.

6) منتهی الامال، ج 1، ص 573.

7) منتهی الامال، ج 1، ص 574.

8) جلاء العیون، باب پنجم، ص 609.

9) منتهی الامال، ج 1، ص 588.