)سپاه ابن سعد) کار را آنچنان بر امام حسین علیه السلام و یارانش سخت گرفتند که تشنگی به شدت بر ایشان فشار می آورد، امام حسین علیه السلام برخاست، بر شمشیر خویش تکیه داده با صدای بلند، (خطاب به لشکر ابن سعد سخنانی را فرمود و به آنها تذکر داد که او فرزند رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم و علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام است و جعفر طیار عموی اوست و الان شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم در دست او، و عمامه ایشان بر سرش است) ولی آنها گفتند: ما تمامی این سخنانی را که تو بیان نمودی می دانیم، اما با وجود این، تو را رها نخواهیم کرد تا آن که تشنه جان سپاری!
حضرت سیدالشهداء علیه السلام این سخنان را می فرمود که صدای شیون و ناله ی دختران و خواهرش زینب علیهاالسلام برخاست، آنها سیلی بر صورت خویش می زدند و با صدای بلند می گریستند امام علیه السلام برادر خود عباس علیه السلام را به همراه علی اکبر علیه السلام فرزندش، به سوی زنان روانه کرد و فرمود: «زنان را ساکت نمایید، زیرا به جان خودم سوگند آنها مصائب و گریه های فراوانی در پیش خواهند داشت«. (1)
و در تاریخ طبری است که: امام حسین علیه السلام روز عاشورا قبل از شروع جنگ با لشکر کوفه سخن گفت به گونه ای که بیشتر لشکر شنیدند و فرمود: ای مردم، به من گوش کنید و شتاب مکنید تا حق پندی که به من دارید ادا کنم و عذر آمدن خود را نزد شما بیاورم و اگر عذر مرا پذیرفتید و گفتارم را باور کردید و به من حق دادید، خوشبخت خواهید بود و راه تعرض به من نخواهید داشت و اگر عذرم را نپذیرید و به من حق ندهید (… فاجمعوا امرکم و
شرکاءکم ثم لا یکن امرکم علیکم عمة ثم اقضوا الی و لا تنظرون) (2)
… فکر خود، و قدرت معبودهایتان را جمع کنید؛ سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند؛ (تمام جوانب کارتان را بنگرید) سپس به حیات من پایان دهید و مهلتم ندهید.
(ان ولیی الله الذی نزل الکتاب و هو یتولی الصالحین) (3) همانا ولی من آن خدایی است که کتاب را فرود آورده و او ولی شایستگان است.
هنگامی که خواهرانش این سخن او را شنیدند، شیون و گریه سر دادند و دخترانش هم گریستند و ناله ی آنها بلند شد، برادرش عباس بن علی همراه با فرزندش علی را نزد آنها فرستاد و گفت: آنها را خاموش کنید، به جانم سوگند گریه ی بسیاری دارند. (4)
1) حضرت زینب کبری علیهاالسلام، ص 121.
2) سوره ی یونس، آیه ی 71.
3) سوره ی اعراف، آیه ی 196.
4) در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم، ص 298.