زینب سلاماللهعلیها که عالیترین مصداق تبلور ایمان و مظلومیت است،در سختترین مصیبتها که بار سنگین آن را بر دوش داشت، در موارد متعددی به استجابت دعا علیه افراد ستمگر، زشت گفتار و کردار دست یافت، که چند نمونه آن را مورد مطالعه قرار میدهیم:
1ـ پس از واقعه دردناک کربلا، یزید بن معاویه، در شام مرکز حکومت خویش، به شکرانه، به اصطلاح پیروزی بر دشمن خویش، جشن پیروزی تشکیل داد و از طبقات مختلف، افراد فراوانی را بدان جشن دعوت کرد، در طی آن مجلس یک «مرد شامی» که در اثر تبلیغات دروغین بنی امیه، اسیران خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله را نمی شناخت، با کمال وقاحت، از یزید درخواست کرد که یکی از دختران حسین علیهالسلام به نام فاطمه سلاماللهعلیها را به عنوان کنیزی به او ببخشد!
زینب سلاماللهعلیها برآشفت و فریاد زد:
«ای مرد پست، دروغ میگویی و خود را به ذلت و نکبت کشاندهای، باید بر این آرزو بمیری، زیرا تو و «یزید» هرگز توانایی چنین کاری را نخواهید داشت!»
اما یزید گفت:
«این دختر در اختیار من است و اگر بخواهم او را میبخشم»
آنگاه مشاجره اهانتآمیز یزید با زینب سلاماللهعلیها شدت گرفت، تا جایی که زینب سلاماللهعلیها به گریه افتاد و در برابر تکرار تقاضای جسورانه مرد شامی ناله برداشت که:
«ای نامرد، ساکت باش! خداوند زبان تو را قطع، چشم تو را کور، دستت را خشک و جایگاهت را آتش دوزخ قرار دهد، هرگز فرزندان پیامبران در خدمت فرومایگان قرار نخواهند گرفت!»
باری، آن طور که نوشتهاند، در همان حالی که زینب سلاماللهعلیها جملات نفرین را به لب داشت، با عنایت خداوند دستهای مرد شامی خشک گردید و بعد مرد نقش زمین شد و جان خود را از دست داد! (1)
آنگاه زینب سلاماللهعلیها حمد الهی را به جای آورد و گفت:
«خدای را سپاس که مجازات نقد تو را در دنیا، قبل از عقوبت آخرت به تو چشانید!» (2)
2ـ «ام هجام» از زنان خبیث و بد دهان «خوارج» کوفه بود، وقتی کاروان اسیران خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله از کنار ساختمان او عبور میکرد، آنگاه که چشم او به سر حضرت حسین علیهالسلام افتاد، با کمال وقاحت به سوی آن سر مقدس سنگی پرتاب کرد! (2) در اینجا هم زینب سلاماللهعلیها با دل سوخته، آن زن هتاک و جسور را مورد نفرین قرار داد:
«الْهَمِّ خَرِبَ قَصرَهَا وَ أَحْرَقَهَا بِنَارٍ الدُّنْیَا قَبْلَ نَارٍ الاخری؛ (3)
خدایا، خانه این زن را ویران فرما و او را با آتش دنیا قبل از آتش آخرت، بسوزان.»
و آنطور که راوی میگوید، به کرامت زینب سلاماللهعلیها ساختمان فرو ریخت و آتش گرفت و باد خاکستر آن را پراکنده ساخت، چنانچه اثری از آن باقی نماند.
3ـ در ماجرای غارت اموال و خیمههای حسین علیهالسلام هم وقتی عمر سعد دستور آن را داد، زینب سلاماللهعلیها شاهد وحشیگری دشمن بود، مردی حمله کرد و حتی سجاده زیر پای زین العابدین علیهالسلام بیمار و گوشواره را از گوش یکی از دختران کشید و زین العابدین را با صورت روی زمین انداخت و آن دختر را نقش زمین ساخت!
زینب سلاماللهعلیها با دیدن این صحنه های رقت بار و دلخراش آنقدر منقلب شد که فرمود:
«قَطَعَ اللَّهُ یَدَیْکَ وَ رِجْلَیْکَ وَ احرقک بِالنَّارِ الدُّنْیَا قَبْلَ نَار الاخره؛ (2)
خداوند، هر دو دست و پای تو را قطع کند و تو را به آتش دنیا قبل از آتش آخرت بسوزاند!»
آری، پس از دعای زینب سلاماللهعلیها چند صباحی بیشتر نگذشت که «مختار ثقفی» برای انتقام خون شهدای کربلا قیام کرد و از جمله کسانی را که مجازات کرد همین مرد بود، که مختار گفت:
«همانطور که زینب سلاماللهعلیها دعا کرده، باید دست و پای این جنایتکار را قطع نمود و آنگاه دستور داد جسد مجروح او را در آتش انداختند و سوزاندند!» (4)
هنگامى که اسیران آل محمد صلیاللهعلیهوآله را از سوى کوفه به شام مى بردند، در مسیر راه به کوه جوشن (نزدیک شهر حلب) رسیدند،جنین یکى از بانوان حرم به نام محسن، بر اثر سختى راه و تشنگى اش سقط شد، که هم اکنون در آن جا زیارتگاهى به نام «مشهد السقط» موجود است که یادآور همان صحنه دلخراش مى باشد.
روایت شده است که حضرت زینب سلاماللهعلیها دید در نزدیک آن کوه، معدن مس قرار دارد و عدهاى در آن جا مشغول کار هستند، براى گرفتن آب و غذا نزد آنها رفت، آنها که از دشمنان بودند، با کمال سنگدلى از دادن آب و غذا امتناع نمودند، بلکه به ناسزاگویى به اهل بیت علیهمالسلام پرداختند.
دل حضرت زینب سلاماللهعلیها بسیار سوخت، در مورد آنها نفرین کرد، همین نفرین باعث شد که آن معدن به کلى نابود گردید و سرمایه آنها که سالها، ثروت کلانى از آن معدن به دست آورده بودند، نابود شد. (5)
4- چون در طی راه به «شیزر» رسیدند و مردم آنجا به حمایت خاندان پیغمبر علیهمالسلام پرداختند، حضرت زینب سلاماللهعلیها با دیده اشکبار دست به آسمان بلند کرد و فرمود:
«بار خدایا! طعام و شراب ایشان را شیرین و گوارا فرما و دست تسلط ظالمان را از ایشان کوتاه کن!»
و به روایتی چون به «قصر منیع» رسیدند و مردمش در حمایت ذریه رسول صلیاللهعلیهوآله با شمشیر بیرون ریختند و جمعی از آن کافران را کشتند و زینب سلاماللهعلیها در حق آنها دعا کرد:
«بار خدایا! بلایا را از ایشان دور کن، همانا تویی شنونده دعا هستی و برکات خود را بر ایشان نازل کن و دشمنان را بر ایشان چیره مگردان، خدای تعالی، دعای آن حضرت را در حق ایشان مستجاب کرد.»
و چون به قصر «حفوظ» رسیدند و آنها نیز از اهل بیت، حمایت کردند زینب سلاماللهعلیها فرمود:
«بار خدایا! مردمش را محفوظ و از هلاک سالم بدار و برکات خود را بر ایشان نازل و چشم ظالمان را از گزند ایشان کور کن!»
راوی گوید:
و چون به «سیبور» رسیدند و از مردم آنجا نیز دین داری و احترام دیدند، زینب سلاماللهعلیها فرمود:
«خداوندا! گوارا کن آب ایشان را و ارزان بدار خوردنی و پوشیدنی ایشان را و دست ستمکاران را از ایشان باز دار!»
ابومِخنف گوید: «از آن پس در اراضی ایشان جز نعمت و رحمت و عدل چیزی نبود.»
و چون به قلعه «بعلبک» رسیدند و آن مردم ملعون برای خشنودی لشکر یزید به اهل بیت بیاحترامی کردند، زینب سلاماللهعلیها فرمود:
«خداوند گیاه ایشان را ناچیز و تباه گردان و آب ایشان را گوارا نگردان، دست ستمکاران را از ایشان کوتاه مگردان و به سبب دعای آن حضرت جز ظلم و جور به ایشان نرسید.» (6)
و بدین ترتیب، اوج فضایل و کرامت های درخشان انسانی را که خاص اولیاء محبوب خداوند است در وجود زینب سلاماللهعلیها که دست پرورده خاندان رسالت، بود، به وضوح دیده میشود. او که اهل دعا بود و اسناد نشان میدهد که در سایه ارتباط با خدا و قرب جوارش به درجهای رسید که باید گفت مستجابالدعوه شده بود و چه بسیار از گرفتاران و دردمندان که به نزد زینب سلاماللهعلیها آمدند و از او درخواست دعا برای اجابت خواسته خود کردند و این مسأله از دوران خردسالی زینب سلاماللهعلیها وجود داشته و هنوز هم کرامات بسیاری از آن بانو دیده میشود چرا که دستی که از روی صفا و خلوص به سوی بارگاه الهی بلند شود، هرگز بیجواب برنمیگردد.
1) ریاحین الشریعه، ذبیحالله محلاتی، ج3، ص 169-170.
2) عوالم العلوم و المعارف، ج11، ص 974.
3) ریاحین الشریعه، ذبیحالله محلاتی، ج3، ص158.
4) ریاحین الشریعه، ذبیحالله محلاتی، ج3، ص105.
5) ریاحین الشریعه، ذبیحالله محلاتی، ج3، ص151.
6) گزیده ناسخ التواریخ، محمدتقی سپهر، ج5، ص64.