جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ز مرغ سحر بپرس

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

برخیز و حال زینب خونین جگر، بپرس

از دختر ستم زده حال پسر بپرس

با کشتگان به دشت بلا گر نبوده‌اى

من بوده‌ام، حکایتشان سر بسر بپرس

از ماجراى کوفه و از سرگذشت شام

یک قصه ناشنیده، حدیث دگر بپرس

از کودکان نو سفر کوفه و دمشق

پیمودن منازل و رنج سفر، بپرس

یک روز، از مدینه سفر کن به کربلا

احوال نور دیده خیرالبشر بپرس

دارد سکینه از تن صد پاره‌اش خبر

حال گل شکفته، ز مرغ سحر بپرس

از چشم اشک‌بار و دل بى‌قرار ما

کردیم چون بسوى شهیدان گذر بپرس

بال و پرم ز سنگ حوادث، بهم شکست

باز آى و، حال طایر بشکسته پر بپرس

بیدارى شب، از پى تیمار کودکان

اى بانوى بهشتى، از این چشم تر، بپرس

سروش اصفهانى

***