جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زبان حال زینب با مادرش

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در کودکی شد قسمت من خانه‌داری

هم خانه‌داری می‌‌کنم هم سوگواری

گریم برای نور دو عینت

هر شب دهم آب دست حسینت

دیشب دعا کردی اجل جانت بگیرد

امشب دعا کن دخترت زینب بمیرد

دیشب تو بودی اندر کنارم

امشب به دیوار سر می‌گذارم

دیشب نشستی گیسویم را شانه کردی

امشب در آغوش لحد کاشانه کردی

دیشب گرفتی اشکم ز دیده

امشب ز داغت پشتم خمیده

دادی به دست زینبت با آه و زاری

پیراهن خونین خود را یادگاری

آن پیرهن را هرگز نشویم

تا عطر مادر از آن ببویم

مادر چرا رنگ از رخ ماهت پریده

مادر چرا خون از گریبانت چکیده

گاه دعا و راز و نیاز است

سجاده بگشا وقت نماز است

غلامرضا سازگار «میثم»

***