جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

رحلت پیغمبر، و پی آمدهای آن

زمان مطالعه: 2 دقیقه

28 صفر سال 11 ه مصیبت کبری و داهیه ی عظمی رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله روی داد، در مدتی که رسول خدا بر بستر مریضی افتاده بود علی علیه السلام و دخترش زهرا و فرزندان او حسن و حسین و از جمله زینب چهار پنجساله دل نگران بودند تا اینکه داعی حق را لبیک گفت، زینب شاهد غم و اندوه پدر و مادر و گریه ی برادران و ناله و شیون دیگران بود. «اگر نگوئیم دختری پنجساله به کنه تمام حالات پی می برد

بدون تردید آن مناظر پریشانی و اندوه و شیون و زاری را مشاهده می کرد، که می داند که در آن هنگام چه دهشت نامفهومی به قلب بی آلایش او روی آور شده و آرامش روح مطمئن و آرمیده ی او را برهم زده است؟» (1) شاید آن کودک که در آن مناظر پرهیجان که دید جد بزرگوارش را در خاک پنهان کردند، توأم با آه و زاری با خود می گفت ای دریغ که دیگر آن چهره ی نورانی و پرمحبت را نخواهم دید، آه که آن دست و لب نوازشگر را از دست داده ام آن دستی که بر سرم می کشید و آن لبی که مرا می بوسید چه شد؟ چگونه ببیند برادرانش گریه و زاری کنند و او گریان نشده باشد، و چگونه از گریه ها و ناله های مادر در فراق پدر متأثر نگشته باشد؟ خدا می داند که این منظره ها با آن قلب کوچک چه کرده است؟

پی آمدهای رحلت پیغمبر (ص) که علاوه بر مصیبت فراق او مصائب دیگری را که بر بیت مطهر علی و زهرا وارد آورد کم نبود، از غصب خلافت و غصب فدک و بی اعتنائی و بی وفائی مردم نسبت به دو تن که نزدکترین و محبوبترین کس در نزد رسول خدا بودند، و هجوم مدعیان خلافت به در خانه، بسیار درآور بود، همه را این کودک پنج شش ساله ی باهوش درک می نمود. آیا می توان گفت وقتی که مدعیان خلافت مادرش را بین در و دیوار آزردند و سقط جنین نمود، و هنگامی که پدر او را به عنف برای گرفتن بیعت از خانه بیرون کشیدند، و گاهی که مادرش برای احقاق حق خود روانه ی مسجد شد، او توجه نداشته است؟

او همراه با مادرش به مسجد آمد، مردم مدینه از مهاجر و انصار در مسجد گرد خلیفه ی اول که خود را به انتخاب جمعی از مردم خلیفه ی رسول الله خوانده بود، اجتماع نموده بودند. دختر پیغمبر وارد شد و مدعی خلافت و مردم را مخاطب ساخته ایراد خطبه نمود و در آن احقاق حق خود کرد، از جمله فرمود فدک را پدرش پیغمبر خدا در زمان حیات خود

به او بخشیده و سه سال هم متصرف بوده است. زینب پنج شش ساله این خطبه را که نسبتا طولانی است از اول تا آخر گوش داده در حافظه ی خود ضبط و برای دیگران نقل کرد. او مظلومیت و محرومیت پدر و مادر را احساس کرد و غم خورد.


1) بنت الشاطی صفحه 33.