در سال 41 هجرى، معاویه پس از صلح با امام حسن علیه السلام، دمشق را مرکز خلافت قرار داد. او 20 سال امیر و 20 سال نیز خلیفه بود. پس از مرگ معاویه ی دوم، که چهل روز بیشتر خلافت نکرد، حکومت دمشق و در حقیقت خلافت به خاندان مروانیان انتقال یافت.
مروان بن حکم نخستین خلیفه ی اموى بود. در میان خلفاى اموى، «ولید بنعبدالملک» و «عمر بن عبدالعزیز» همواره براى توسعه ی بناهاى فرهنگى و تاریخى شام مىکوشیدند. دمشق تا سال 133 هجرى – که عباسیان به خلافت رسیدند – همچنان پایتخت خلافت اسلامى بود تا این که در این سال مرکز خلافت به عراق منتقل شد.(1)
از این سال، خلفاى عباسى از جانب خود والیانى به دمشق مىفرستادند. احمد بن طولون پس از تشکیل سلسله ی طولونیان در مصر، در 264 هجرى، دمشق را از دست عباسیان خارج ساخت.(2)
در قرن چهارم هجرى، پس از آن که اخشیدیون در مصر به حکومت رسیدند، دمشق را جزئى از ولایت خود قرار دادند. پس از انقراض دولت اخشیدىها به وسیله ی فاطمیان (358 هجرى(، دمشق به سلطه ی آنان در آمد.
در سال 282 و 360 هجرى، قرامطه دوبار به دمشق هجوم بردند و فجایع فراوانى نسبت به مردم انجام دادند.(3)
در سال 468 هجری سلجوقیان این شهر را از دست فاطمیان بیرون ساختند.(4) تا این که در طی سال های (543 – 523) برابر با (1148 – 1128م) صلیبی ها بر سرزمین های شام هجوم آورده و بارها دمشق را ویران کردند. در 549 هجری نوالدین محمود زنگی (حاکم حلب) توانست صلیبی ها را از شهر اخراج سازد. دوران محمود زنگی و صلاح الدین ایوبی اعتلای دمشق را به دنبال داشت ولی متأسفانه فرزندان صلاح الدین؛ یعنی ملک عادل، افضل و عزیز برای تسلط بر شهر، درگیری هایی داشتند و این شهر را دچار ویرانی ساختند.
با این وجود دمشق در ایام «ملک عادل» فرزند صلاحالدین رشد چشمگیرى یافت و ابنیه و آثار تاریخى فراوانى در آن ساخته شد. در سال 658 هجرى هلاکو خان مغول، به این شهر حمله کرد و حاکمان ایوبى آن را برانداخت. پس از نیم قرن، ممالیک مصر از جمله «ملک ظاهر بیبرس» دمشق را به تصرّف خود در آوردند که دوباره، این شهر رو به رشد و آبادانى رفت.(5)
دمشق در دوران ممالیک پایتخت دوم آنان بود. چون این شهر راه اصلى قافلههاى حجاج و یا کسانى بود که به سوى پایتخت ایشان؛ یعنى قاهره مىرفتند، اعتبار فراوانى کسب کرد و بازارهاى آن در این دوران گسترش یافت. ممالیک به ساخت مساجد و اماکن فراوانى همت گماشتند و ویرانىهاى دوران مغول را تا حدودى ترمیم کردند.(6) امروزه در جاى جاى شهرهاى سوریه آثار ایوبیان و ممالیک حکایت از این امر دارد.
در 699 هجری این شهر باز دچار هجوم سپاه مغول به فرماندهی غازان خان شد و سرانجام در 803 هجری به دست تیمور ویران گردید تا این که در نبرد «مرج دابق» در 923 هجری به تسلط عثمانی ها در آمد.(7)
عثمانىها این شهر را به پاشا نشینهایى تبدیل کردند و به آبادانى و ترقّى آن همت گماشتند.(8) در این زمان مساجد، تکایا، خانها، زوایا، کاروانسراها، قصرها و مدارس فراوانى در این شهر ساخته شد که تمامى آنها امروزه زینتبخش این شهر تاریخى است.
این شهر هم اکنون در تقسیمات استانى به عنوان یک شهر مستقل محسوب مىشود و بر اساس آمار 2002 میلادى (1381 ش) با 3.800.000 نفر دومین شهر پر جمعیت سوریه بعد از شهر حلب است.
1) Caetanny, leone. ANNALY DellIslam, p.236.
2) صلاح الدین ایبک صفدی، تحفة ذوی الألباب فیمن حکم بدمشق من الخلفاء و…، ج1، صص 317 – 313.
3) حمزه ابن قلانسی، ذیل تاریخ دمشق، صص 3 – 1؛ یوسف نعیسه، مجتمع مدینه دمشق، ج1،ص68؛ صلاح الدین ایبک صفدی، همان کتاب، ج1، صص336 و 337.
4) صلاح الدین ایبک صفدی، همان کتاب، ج2، صص56 – 54. همچنین نک: ابن طولون، اعلام الوری بمن ولی نائباً من الاتراک بدمشق الشام الکبری، تحقیق احمد دهقان 1383ق.
5) یوسف نعسیه، همان کتاب، ج1، صص69 – 68؛ همچنین نک: به جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام، دارالمعرفه. مصر [بی تا] و نیز نک: Cambridge. The History of V.2. p.321.
6) اکرم العلبی، دمشق، ص17؛ همچنین برای اطلاع از تاریخ قرون میانه دمشق و شام و همچنین ممالیک مصر و والیان مصری در شام ر – ک به لطیفه محمد سالم، الحکم المصری فی الشام – قاهره، مکتبة مدبولی 1410ق.
7) دائرة المعارف الاسلامیه، ج9، ص264، ماده ی دمشق؛ محمد محمد نرسی الشیخ، الامارات العربیه فی بلاد الشام – مصر 1980م.
8) نک: احمد البدیری، سعید القاسمی، حوادث دمشق الیومیه، ص 150 به بعد.