جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دفاع از امام سجاد در مجلس ابن زیاد

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

امام سجاد (علیه السلام) را در نزد ابن زیاد آوردند. ابن زیاد پرسید: تو کیستی؟ آن حضرت فرمود: من علی بن حسینم. گفت: علی بن الحسین که در پیکار با ما کشته شد و خدا او را از پای درآورد. فرمود: آن شیر بیشه ی شجاعت که شربت شهادت نوشید، برادر من علی (علیه السلام) بود که او را بر خلاف انتظار تو مردم شهید کردند، نه خدا. پسر زیاد گفت: چنان نیست که می گویی، بلکه خدا او را کشت. امام سجاد (علیه السلام) این آیه را تلاوت فرمود: «الله یتوفی الأنفس حین موتها«(1) مردمان را هنگام فرا رسیدن مرگشان می میراند. پسر زیاد خشمگین شده و گفت: شگفتا هنوز آن جرأت و توانایی در تو باقی مانده که پاسخ مرا بدهی و گفته مرا زیر پا اندازی. اینک بیایید او را برده و گردن بزنید.

زینب (سلام الله علیها) بی تاب شده، خود را به دامن سید سجاد انداخته، پسر مرجانه را مخاطب قرار داد و فرمود: آن همه خون ها که از ما ریختی، هنوز کاسه ی انتقام تو را لبریز نکرده و آرام نگرفته که باز هم می خواهی گرگ وار خون ما را بیاشامی؟ آنگاه دست به گردن سید سجاد درآورده فرمود: سوگند به خدا دست از یادگار برادر بر نمی دارم و از او جدا نمی شوم و اگر می خواهی او را به قتل آوری مرا هم با او بکش.

پسر زیاد، نگاه عجیبی به عمه و برادرزاده نموده و گفت: شگفت از خویشاوندی و مهر پیوندی! سوگند به خدا، خیال می کنم زینب دوست می دارد هرگاه قرار شود برادرزاده ی او را بکشم، او را هم با وی به قتل برسانم. آنگاه دستور داد دست از او بردارید و بیماری و ناتوانی برای بیچارگی او کافی است.(2)


1) زمر (39) / 42.

2) کتاب الارشاد، ص 473.