جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در مدیح حضرت سید الشهداء

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

خاور گوید:

سبط رسول و قره ی عین بتول کو

آن راست نور دیده و این راست جان چشم

سلطان عالمین و شه إنس و جان حسین

کز بهر اوست گریه و آه و فغان چشم

خورشید بیکسوف سپهر رسالتست

زانشه همیشه سیرگهش آسمان چشم

در صفحه ی جهان که کند مدح او رقم

جدول کشد ز خط شعاعی بنان چشم

از دیده غائبست و به دل حاضرست از آن

دل تازه کرد مطلع نو در بیان چشم

ای کعبه ی حریم تو دارالأمان چشم

وی درگه تو سجده گه جاودان چشم

قطب جهانی و به طوافت چو آسمان

راغب ترست از همه تن فرقدان چشم

شاها بود غبار درت کحل دیده ام

أجزای خاک وی همه روشن کنان چشم

از بس که مست عشق توام عندلیب وش

خار ره تو هست گل و ارغوان چشم

در اشتیاق کوی تو گویا که زاده ایم

در گریه و فغان من و دل توأمان چشم

خاور! خموش باش که حرمان اشتیاق

در نوحه کرد جمله ی تن همعنان چشم

وصفت برون ز بینش و دانش چو بود ازآن

شد ختم بر دعای تو این داستان چشم