جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در مدیح إمام حسن مجتبی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

صحبت گوید:

سبط نبی حسن که ازو باغ خلد و حور

گردید با طراوت و حسن حسن گرفت

آن گوشوار عرش که در دل سپهر را

چون شرق طوف کعبه کویش وطن گرفت

ز افعال او قرار و ز أعمال او مدار

أحکام شرع أنور و فرض و سنن گرفت

با روی او عقیق ز صافی خویش گفت

با زور چرخ نور سهیل از یمن گرفت

هر کس که فیض صحبت او یافت فیض از او

صد همچو با یزید و أویس قرن گرفت

با یاد او خلیل روان شد چو بر شرر

آتش ازآن طراوت باغ و چمن گرفت

یعقوب چونکه کرد شفیعش مشام او

بوئی ز موی یوسف گل پیرهن گرفت

هر روز ز آفتاب که عالم پر از ضیاست

هر شب که دهر ظلمت زاغ و زغن گرفت

روز عدوت تیره نگویند ساعتی

کآئینه ی محب تو زنگ محن گرفت