جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در مجلس ابن زیاد (4)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

ابن زیاد در قصر نشسته بود و به همه اجازه ورود داد، سر مقدس امام حسین علیه‌السلام را آوردند و در مقابل ابن زیاد نهادند، بانوان و دختران حرم حسینی را نیز وارد مجلس کردند. حضرت زینب سلام‌الله‌علیها دختر امام علی علیه‌السلام با هیبتی خاص در گوشه‌ای نشست، ابن زیاد پرسید: «این زن کیست؟»

جواب دادند: «زینب،دختر علی علیه‌السلام است.»

ابن زیاد رو به آن حضرت کرد و گفت:

«خدا را شکر که شما را رسوا کرد و دروغ‌هایتان را بر ملا کرد.»

حضرت زینب سلام‌الله‌علیها فرمود:

«فاسق، رسوا می‌شود و فاجر دروغ‌گو است، که ما نیستیم.»

ابن زیاد گفت:

«کار خدا را در مورد برادر و خاندانت چگونه دیدی؟»

حضرت زینب سلام‌الله‌علیها فرمود:

«جز زیبایی چیز دیگری ندیدم، اینان کسانی بودند که خداوند شهادت را در نامه عملشان نوشته بود، پس به سوی جایگاه ابدی خود شتافتند و در آینده‌ای نه چندان دور، خداوند میان تو و آنان قضاوت خواهد کرد و آنان با تو مخاصمه می‌کنند، در آن روز می‌فهمی که پیروز واقعی چه کسی است؟! مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه!»

ابن زیاد به خشم آمد و قصد کشتن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را داشت که عَمْرُو بْنُ حُرَیْث‏ گفت:

«او زن است و کسی زن را به خاطر گفتارش مؤاخذه و کیفر نمی‌کند.»

ابن زیاد به حضرت زینب سلام‌الله‌علیها گفت:

«خداوند دلم را با کشتن حسین و اهل بیت سرکش و عصیان‌گر تو، شفا داد.»

حضرت زینب سلام‌الله‌علیها فرمود:

«به جانم قسم! که تو بزرگ مرا کشتی و شاخه‌های مرا قطع و ریشه مرا خشکاندی، اگر تو با این چیزها شفا می‌یابی، باشد.»

ابن زیاد گفت:

«چه موزون سخن می‌گوید، به جانم قسم! پدرش هم مردی شاعر و سخن‌ساز بود.»

حضرت زینب سلام‌الله‌علیها فرمود:

«ابن زیاد! زن را با سجع و قافیه چه کار است؟»(1)


1) لهوف، ترجمه فهرى، ص 160.