زمان مطالعه: < 1 دقیقه
گفت اى که به هر منزل، تو همسفرم بودى
من زینب خونیندل، تو تاج سرم بودى
شرح غم هجران را اى جان به تو گویم چون
تو مونس و دلدارم از راه کرم بودى
هر جا که مکان کردم با هرکه سخن گفتم
هر سو که روان بودم خود راهبرم بودى
نالم ز کدامین غم، جویم ز کجا محرم
آخر نه تو خود ما را، محرم به حرم بودى
دور از رخ دلجویت، روزم ز غمت شب شد
اى آنکه به روز و شب شمس و قمرم بودى
هرگاه دلِ تنگم، یادى ز پدر مىکرد
تو نام و نشانى خوش، بعد از پدرم بودى
برخیز و ببین حالم، اى طایر اقبالم
بشکسته پر و بالم، تو بال و پرم بودى
پیوسته «صفا»، زینب، با شور و نوا مىگفت
آرام دل و جانم، نور بَصَرم بودى
صفا تویسرکانى
***