جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

درد هجران

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

گفت اى که به هر منزل، تو هم‌سفرم بودى

من زینب خونین‌دل، تو تاج سرم بودى

شرح غم هجران را اى جان به تو گویم چون

تو مونس و دل‌دارم از راه کرم بودى

هر جا که مکان کردم با هرکه سخن گفتم

هر سو که روان بودم خود راهبرم بودى

نالم ز کدامین غم، جویم ز کجا محرم

آخر نه تو خود ما را، محرم به حرم بودى

دور از رخ دل‌جویت، روزم ز غمت شب شد

اى آن‌که به روز و شب شمس و قمرم بودى

هرگاه دلِ تنگم، یادى ز پدر مى‌کرد

تو نام و نشانى خوش، بعد از پدرم بودى

برخیز و ببین حالم، اى طایر اقبالم

بشکسته پر و بالم، تو بال و پرم بودى

پیوسته «صفا»، زینب، با شور و نوا مى‌گفت

آرام دل و جانم، نور بَصَرم بودى

صفا تویسرکانى

***