بییاد دوست، عقده دل وا نمیشود
وین کار، جز به خلوت شبها نمیشود
در جمع اولیا و رسولان، خطیب عشق
جز در ثنای فاطمه، گویا نمیشود
گر مادر زمانه بسی دختر آورد
یک از هزار، مریم عذرا نمیشود
وز صد هزار مریم عذرا، به مرتبت
دیگر یکی چون حضرت زهرا نمیشود
ره یافتن به ساحت قدس شفاعتش
بیدوستی زینب کبری نمیشود
زینب که بیشکفتن لبخند شرم او
یک گل به باغ عشق، شکوفا نمیشود
آن دختری که «ام ابیها»ش پرورد
آری به غیر «زین ابیها» نمیشود
یک زن چو او که دوش به دوش ولایت است
تاریخ دیده است، که پیدا نمیشود!
چون کرد عزم نهضت خونین خود حسین
بشنید از سروش که تنها نمیشود
همراه برد عائلهاش را از آنکه دید
بیزینبش قیام سرا پا نمیشود
خواهد یزید نور خدا را خُمش ولی
با سعی و صبر زینب کبری نمیشود
تنها نشد خموش که روزی نبود و نیست
کاین جلوه بیشتر متجلی نمیشود
آری چنانکه دیده زمان با دهان خلق
اطفاء نور خالق یکتا نمیشود
این زینب است همقدم و همدم حسین
نام وی از حسین مجزا نمیشود
سیدرضا مؤید
***