در آن ازدحام که صداها بلند بود، به جانب مردم اشاره کرد: خاموش باشید، در زمان نفسها به سینه برگشت و جرسها
از صدا افتاد، پس از حمد و ثنای پروردگار و درود بر پیامبر فرمود (1):
ای اهل کوفه، ای اهل نیرنگ، ای عهد شکنان، آیا بر ما می گرئید و ناله سر می دهید؟! هرگز اشک چشم شما خشک نشود، و ناله ی شما از نفس نیفتد، مثل شما مثل آن زن است که رشته ی خود را محکم می تابید و پس از آن تابیده های خود را از هم باز می کرد. (2) شما نیز اول رشته ی ایمان را به هم بستید ولی طولی نکشید آن را از هم گسستید و به کفر بازگشتید، خصلت و خوی شما جز لاف زدن و خودپسندی نیست، دروغ و غمازی و دشمنی و تملق کنیزکانه عادت شماست. مثل شما مثل گیاهی است که در مزبله روید، و یا قبری که گچ اندود کرده باشند، برای آخرت خود چیزی ذخیره کردید که خشم خدا بر آن مترتب است، و شما را تا ابد دوزخی ساخته است. پس از آنکه ما را کشته اید بر ما میگرئید؟! سوگند به خدا که بگریستن سزاوارید و باید بسیار بگرئید و کم بخندید، از آنکه خود را به عیب و عار ابدی آلوده کردید که لکه ی آن به هیچ آبی شسته نگردد، چگونه و با چه تدبیر ننگ کشتن جگرگوشه ی خاتم پیغمبران و سید جوانان اهل بهشت را خواهید شست، او پناه نیکان، و دافع بلاها، و نشانه روشن دین، و روشنگر راه و رسم آن بود، رهبر و سخنگو و حجت آور شما بود که می توانستید در هر حادثه به او پناه ببرید، و دین و شریعت از او بیاموزید، هان بدانید که باری گران را برای روز بازپسین خود متحمل شده اید، مرگ بر شما، در عذاب بروی
درافتید، و از سعی خود جز زیان نبرید، دستهایتان بریده باد که پیمان و بیعت شما موجب خسران است، به غضب خدا بازگشته اید، ذلت و مسکنت شما را احاطه خواهد کرد، وای بر شما، آیا می دانید چه جگری را از رسول خدا شکافتید؟ و چه خونی را از او بریختید؟! و چه پردگیان عصمت او را از پرده بیرون افکندید؟!! امری سخت دشوار و شگفت مرتکب شدید! که نزدیکست آسمانها بشکافد، و زمین پاره و کوهها متلاشی گردد، شومی این کار قبیح و ناستوده ی شما زمین و آسمان را پر نمود، آیا تعجب کردید که بر اثر این کار آسمان خون بارید، اما آنچه در آخرت برای شما خواهد بود عظیمتر و خوار کننده تر و رسواتر خواهد بود، شما به این مهلت موقت و فرصت چند روزه مغرور نباشید، خدا را در مکافات شتاب و عجله نیست و بیم آن ندارد که وقت انتقام از دستب رود و فوت گردد، او در کمینگاه گناهکاران است.
در این وقت علی بن الحسین سجاد گفت ای عمه خاموشی اختیار فرما، حمد خدا را، که تو عالمه ی بی معلم و دانای بی آموزنده ای، عمه خود می دانی که جزع کردن سودی ندارد (3). زینب ساکت شد و مردم کوفه از زن و مرد چنان تحت تأثیر سخنان زینب قرار گرفتند که می گریستند و دستهای خود را به دندان می گزیدند و صداها را به نوحه و زاری بلند کرده بودند، زنان با گیسوان پریشان چهره می خراشیدند، و طپانچه به صورت می زدند که هیچگاه دیده نشده بود که زنان و مردان بدینگونه گریه کرده باشند.
»منتهی الآمال و نفس المهموم از مفید و شیخ طوسی- احتجاج طبرسی- لهوف و غیره«
1) شیخ مفید و شیخ طوسی خطبه ی حضرت زینب را در کوفه از راوی خبر «حذلم بن ستیر- یا- خدام بن ستیر» روایت کرده اند که او گفت: به خدا قسم زنی را با حیا و شرم فصیحتر و سخنورتر از زینب دختر علی ندیدم، چنان بود که گوئی کلمات امیرالمؤمنین علی از زبان او فرو می ریزد و علی سخن می گوید- الی آخر. دکتر بنت الشاطی مصری این خطبه ی زینب را از کتاب البیان والتبیین جاحظ و او از راوی خبر «خزیمة الاسدی» روایت کرده است.- مؤلف قیام حسین، خطبه را از کتاب بلاغات النساء ابی طاهر نقل نموده که بیان آن در فصل دوم از نظرتان گذشت. متن عربی خطبه را در فصل 4 ملاحظه فرمائید.
2) از امثال قرآن کریم است «و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا«.
3) شاید منجر به شورش و غوغا و زد و خورد می گشته است که حضرت سجاد می دید به صلاح و مصلحت نیست لذا از عمه خود تقاضای سکوت نمود.