جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه ی جانسوز حضرت زینب در کوفه

زمان مطالعه: 4 دقیقه

بشیر بن خزیم اسدی گفت:

آن روز من حضرت زینب علیهاالسلام دختر امیرمؤمنان علی علیه السلام را دیدم؛ به خدا سوگند، من زنی را دیدم که همه ی وجودش شرم و حیا بود و در عین حال به گونه ای سخنرانی کرد که گویی خطابت را از پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام یاد گرفته است.

او با دست مبارک خود به مردم اشاره ای نمود که یعنی سکوت کرده و خاموش شوید! با اشاره ی حضرت زینب علیهاالسلام نفس ها در سینه حبس شد و حتی زنگ شتران نیز از حرکت باز ایستاد، سپس آن حضرت علیهاالسلام فرمود:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله، والصلاة علی ابی (جدی) محمد و آله الطیبین الاخیار.

حمد و سپاس مخصوص خداوند است، سلام و درود بر پدرم حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم و خاندان طیب و برگزیده ی او باد.

اما بعد، یا اهل الکوفة، یا اهل الختل و الغدر، اتبکون؟ فلا رقأت الدمعة و لا هدأت الرنة.

اما بعد، ای اهل کوفه، ای گروه دغلباز، نیرنگ باز و بی وفا آیا (برای مصیبتی که بر ما وارد شده است) می گریید؟ چشمه ی اشکتان خشک نشود و ناله هایتان پایان نیابد.

انما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا تتخذون ایمانکم دخلا بینکم.

مثل شما مثل آن زنی است که پس از تابیدن رشته های خود، آنها را باز می کرد.

الا و هل فیکم الا الصلف النطف، والصدر الشنف و ملق الاماء و غمز الاعداء؟

(ای کوفیان، شما) جز سخن بیهوده و گزاف و ناپاک، و سینه های آکنده از کینه و خشم، و ظاهری چون کنیزکان متملق و باطنی چونان دشمان سخن چین، چه فضیلت دیگری دارید؟

او کمرعی علی دمنة،

شما همانند سبزه ای هستید که در میان زباله ها و منجلاب ها رشد کرده.

او کفضة علی ملحودة، یا همانند نقره ای هستید که برای آراستن قبور مردگان استفاده می شوند.

الا ساء ما قدمت لکم انفسکم ان سخط الله علیکم و فی العذاب انتم خالدون.

بدانید که بد توشه ای برای آخرت خویش از پیش فرستادید؛ زیرا که شما دچار خشم و غضب الهی شده و در عذاب او جاویدان خواهید ماند.

اتبکون و تنتحبون؟ آیا گریه می کنید و شیون و زاری برپا کرده اید؟

ای والله فابکوا کثیرا واضحکوا قلیلا، فلقد ذهبتم بعارها و شنارها

و لن ترحضوها بغسل بعدها ابدا.

آری به خدا سوگند، باید که بسیار گریه کنید و کمتر شاد شوید؛ زیرا دامن شما آلوده به ننگی شده که هرگز نمی توانید آن را بشویید.

و انی ترحضون قتل سلیل خاتم النبوة و معدن الرسالة و سید شباب اهل الجنة و ملاذ خیرتکم و مفزع نازلتکم و منار حجتکم و مدرة سنتکم.

چگونه می توانید خون پسر خاتم انبیاء صلی الله علیه و اله و سلم و معدن رسالت را از دامان خود پاک کنید؟ خون سید جوانان اهل بهشت را؟ و پناهگاه نیکانتان را؟ و ملجأ حوادث ناگوارتان را؟ و مناره ی حجتتان را؟ و پیشوا و رهبر قوانین را؟

الا ساء ما تزرون، بدانید که بد جنایتی مرتکب شدید.

و بعدا لکم و سحقا، از رحمت الهی دور باشید و بمیرید.

فلقد خاب السعی، پس هر آینه تلاش ها را بیهوده ساختید.

و تبت الایدی، و دستانتان بریده باد.

و خسرت الصفقة و بؤتم بغضب من الله، در معامله ای که کردید، زیانکار شدید و دچار غضب الهی شدید.

و ضربت علیکم الذلة و المسکنة، و ذلت و بیچارگی را برای خود رقم زدید.

ویلکم یا اهل الکوفة! وای بر شما ای کوفیان.

اتدرون ای کبد لرسول الله فریتم؟ آیا می دانید که (کدام) چه جگری را از رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم پاره پاره کردید؟

و ای کریمة له ابرزتم؟ و پرده نشینان حرمش را آشکار نمودید؟

و ای دم له سفکتم؟ آیا می دانید که چه خونی از او ریختید؟

و ای رمة له انتهکتم؟ و چه اندازه حرمت او را شکستید؟

لقد جئتم بها صلعاء عنقاء سوداء فقماء (و فی بعضها) خرقاء شوهاء کطلاع الارض او ملاء السماء.

هر آینه جنایتی که شما مرتب شدید، بسیار بزرگ و سخت، کریه، ناروا، خشن و شرم آور است به لبریزی زمین و گنجایش آسمان.

افعجبتم ان مطرت السماء دما.

آیا متعجب شده اید که از آسمان خون بارید.

و لعذاب الاخرة اخزی و انتم لا تنصرون.

(بدانید) همانا عذاب آخرت ننگین تر است و در آن حال کسی به فریاد شما نمی رسد.

فلا یستخفنکم المهل فانه لا یحفزه البدار و لا یخاف فوت الثار. وان ربکم لبالمرصاد…«.

از این مهلتی که خداوند به شما داده، استفاده نکنید، (مهلت شما را سبک سر نکند) زیرا که سبقت گرفتن شما، خدا را در عذاب دادنتان به شتاب نمی اندازد (زیرا کسی بر خدای عزوجل پیشدستی نتواند کرد) و خداوند انتقام خود را خواهد گرفت و به درستی که پروردگارتان در کمین گاه است. (1)

راوی گفت: به خدا سوگند مردم را دیدم در حالی که سرگشته و حیران مشغول گریه و زاری بودند، آنها انگشت پشیمانی و اندوه بر دندان گرفته و می گزیدند، پیرمردی در کنار من ایستاده بود، او را دیدم که به شدت می گریست، به حدی که محاسنش خیس شد و در این حال می گفت: پدر و مادرم فدایتان شوند، که کهنسالان شما، بهترین کهنسالان و جوانانتان بهترین جوانان و زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل هاست که نه خوار می شود و نه شکست می پذیرد. (2)

علی بن الحسین علیه السلام فرمود: عمه جان بس کن، از گذشته باید برای آینده عبرت گرفت، «و انت بحمد الله عالمة غیر معلمة…» تو بحمدالله نیاموخته دانش اندوختی و از پیش خود دلی بینا داری، به راستی گریه و ناله از دست رفتگان را برنگرداند، زینب علیهاالسلام خاموش شد و آن حضرت فرود آمد و چادر زد و زنان را پیاده کرد و به چادر درآمد. (3)

راوی گفت: صدای گریه و نوحه ی مردم برخاست، زنان موهای خود را پریشان نموده و خاک غم بر سر ریختند، صورت های خود را با ناخن خراشیده و بر چهره های خود می زدند و فریاد واویلا بلند کردند، مردان گریه کرده و محاسن خود را می کندند، آن روز همه ی مردم زن و مرد در حال گریستن بودند. (4)


1) لهوف سید بن طاووس، ص 201.

2) لهوف سید بن طاووس، ص 203؛ در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم، ص 502.

3) در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم، ص 508.

4) لهوف سید بن طاووس، ص 213.