زمان مطالعه: < 1 دقیقه
چون شد بساط آل نبی از زمانه طی
آمد بهار گلشن دین را زمان دی
یثرب به باد رفت، به تعمیر خاک شام
بطحا خراب شد، به تمنای ملک ری
سرگشته بانوان حرم گرد شاه دین
چون دختران نَعش به پیرامنِ جُدَی
نه مانده غیر او، کسی از یاوران قوم
نه زنده غیر او کسی از همرهان حی
آمد به سوی مقتل و بر هر که میگذشت
می شست ز آب دیده غبار از عذار وی
بنهاد رو، به روی برادر، که یا اخا
در بر کشید تنگ پسر را که یا بنی!
غمگین مباش، آمدمت اینک از قفا
دل، شاد، دار، میرسمت این زمان ز پی
حاج سلیمان کاشانی (صباحی بیدگلی)
***