وقتی زینب علیهاالسلام متولد شده بود، سلمان فارسی برای تهنیت ولادت زینب آمد. دید علی علیه السلام در سکوت سنگین و پراندوهی فرو رفته است! علی علیه السلام برای سلمان از کربلا گفت و سرنوشتی که دخترش در پیش دارد.(1)
زینب علیهاالسلام می گوید: پس از آن که ابن ملجم فرق مبارک پدر را شکافت و من آثار شهادت را در سیمای آن حضرت مشاهده کردم، گفتم: ای پدر! ام ایمن حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای من نقل کرده است که دوست دارم آن را از زبان شما بشنوم.
پدرم به من فرمود: «یا بنیة! الحدیث کما حدثتک أم ایمن؛ دخترکم! حدیث همان است که ام ایمن به تو گفت. گویی تو را می بینم با زنان دیگر از خاندان رسول خدا علیهم السلام در این شهر در حالی که در چنگ دشمن اسیر و بر خود بیم ناکید، پس باید در این مصیبت ناگوار شکیبا باشید. سوگند به آن که دانه را شکافت و جنین را آفرید، آن روز دوست خدا در روی زمین به غیر از شما و
شیعیان و دوستان شما نباشد«.(2)
روایت شده است: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد تشریف داشت، آن وقت سلمان فارسی شرفیاب شده و آن سرور را به ولادت حضرت زینب بشارت داد و تهنیت گفت. آن حضرت گریست و فرمود: «ای سلمان! جبرئیل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامی مصائب بسیاری خواهد دید، تا این که به درد و مصیبت کربلا مبتلا شود«! (3) و نیز آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قنداقه ی آن مولود مبارک را طلبید و به سینه چسبانید و بوسید و نامش را زینب گذارد و فرمود به حاضران و غائبان امتم وصیت می کنم که حرمت این دختر را پاس بدارند، همانا وی به خدیجه ی کبری می ماند.(4)
1) تراجم سیدات النبی بنت الشاطی، ص 622، به نقل از پیام آور عاشورا، ص 24.
2) بحارالانوار، علامه مجلسی،ج 45، ص 183.
3) خصائص زینبیه، جزائری، ص 64.
4) همان، ص 60.