در چند مورد شورش عجیب مدینه ی طیبه را فراگرفت
1- زمانیکه در غزوه ی احد به دروغ از شهادت رسول خدا خبر آوردند.
2- روز ارتحال حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه.
3- آن وقتی که خبر شهادت حضرت امیرالمؤمنین به مدینه رسید.
4- هنگام مراجعت اهل بیت اطهار از اسیری شام.
به محض آنکه اهل مدینه از بازگشت اهل بیت اطهار با خبر شدند نالان و گریان و بر سر و روی زنان با پای برهنه از مدینه
بیرون آمدند، و حتی اطفال صغیر از خانه ها و غرفه ها بیرون دویدند و ناله ی وا حسیناه و وا غریباه و وا محمداه بر کشیدند.
گروهی با حضرت زینب و جماعتی با جناب ام کلثوم و فرقه ای با فرقه ی دیگر برخورد داشتند و اطفال یتیم را در آغوش کشیدند و تسلیت دادند و از جناب علیا مکرمه از چگونگی جریان کربلا می پرسیدند
حضرت فرمود: من به چه حال زبان بگشایم که قدرت شرح ندارم.
ای دختران قریش و زنان بنی هاشم اگر شرح حال بگویم، شما تعجب می کنید که چگونه زنده مانده ام.
ای یاران چون غمهای سینه ی مرا به هیجان آوردید پس شمه ای از مصیبت مرا گوش دهید، سر برادرم را بر سنان کردند و بدن چاک چاکش را عریان روی خاک انداختند و اسب بتاختند و آتش به خیام ما زدند و زنان و دختران را اسیر و زنجیر بر سید سجاد نهادند، سرها را بر فراز نیزه ها و ما را سوار شترها و از قتلگاه عبور داده و در کوچه های کوفه گرداندند و به مجلس ابن زیاد بردند و چوب با لب و دندان امام آشنا کردند و سپس از کوفه به جانب شام بردند و در هر منزلی مصیبتی بر ما وارد آمد تا در خرابه ی شام هر گونه جور و جفا بر ما روا داشتند.
لکن مصیبت برادرزاده ام (رقیه) در آن خرابه قدم را خمانید و
مویم را سفید کرد.
وقتی که زنان مدینه این را شنیدند گریبان چاک زدند و خاک بر سر ریختند و عزای دسته جمعی را آغاز نمودند (1)
1) طراز المذهب جلد 2 صفحه ی 525.