صفت دیگری که زینب (علیهاالسلام) در وصف حالات مردم کوفه بیان داشته اند، پوچ و بی ثمر بودن زندگی آنهاست، چرا که آن بانوی عالمه، زندگی آنها را به رشد گیاه در مزبله تشبیه فرمودند. گر چه گیاهی که در مزبله می روید،
بظاهر شبیه گیاهان دیگر است، لکن چون از کثافات تغذیه نموده و بوی نامناسبی دارد، حیوانات از خوردن آن امتناع می ورزند، لذا نمو و رشد چنین گیاهی بی فایده است. از این مثال، سفیر کربلا می خواهد این مطلب را روشن کند که، هر گاه مردم تن به حکومت های ظالم و ستمگر داده و حل و فصل امور خویش را به آنها بسپارند، در سایه ی چنین حکومتی، شر و فساد از وجود حاکمان در مردم سرایت می کند و همان گونه که منبع تغذیه گیاه در مزبله کثافات هستند، در یک نظام فاسد و مستبد نیز منبع تغذیه فکر و اندیشه ی مردم چیزی جز نفاق و تزویر و ترس و ذلت و زبونی نخواهد بود.
مردم کوفه به جای آنکه از معارف قرآن تغذیه کنند و در خط راستین امامت حسین (علیه السلام) از نور تابان او بهره گیرند، به زیر چتر حکومت یزید فاسق و فاجر رفته و عزت و اعتبار خود را به پول و رفاه دنیا و وعده های خشک و دروغین یزید فروختند. یک چنین مردمی اگر چه هیکلی انسانی دارند لکن درون آنها ظلمت آباد و فساد کده ای بیش نیست و آن کسانی هم که در محیط فاسد زندگی می کنند اما سعی دارند دامن آنها به گناه آلوده نشود، همانند نقره ای در دل خاک مدفون می باشند. زیرا نقره گر چه خاصیت خود را حفظ می کند، ولی چه فایده که در دل خاک پنهان است. افرادی که در میان انسان های مبتلا به مرض رفاه و دنیا زدگی و ظلم پذیری بوده و تنها خود را حفظ کرده و کلاه خود را محکم نگه می دارند و برای اصلاح جامعه و نجات دین قدمی بر نمی دارند، در واقع عناصری بی قابلیت و محکوم به سرنوشت عموم مردم می باشند. سفیر کربلا در ادامه خطبه می فرماید:
اتبکون و تنتحبون؟ ای و الله فابکوا کثیرا و أضحکوا قلیلا، فلقد ذهبتم بعارها و شنارها و لن ترحضوها بغسل بعدها ابدا، و انی ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه و معدن الرساله و سید شباب اهل الجنه، و ملاذ خیرتکم و مفزغ نازلتکم و منار حجتکم و مدره سنتکم، الا ساء ما تزرون بعدا لکم و سحقا. فلقد خاب السعی و تبت الأیدی و خسرت الصفقه و بؤتم بغضب من الله و ضربت علیکم الذله و المسکنه.
(پس از اینکه مردان مرا کشتید) باز هم گریه می کنید؟ آری بخدا باید بسیار گریه کنید و کم بخندید، چون دست خود را به خون حسین (علیه السلام) آغشته ساختید، لکه ی عار و ننگی به دامن خود زدید که به این سادگی ممکن نیست آن را برطرف سازید. گناه شما بسیار بزرگ است، شما پسر پیامبر، یادگار خاتم الانبیاء و سید جوانان اهل بهشت را شهید کرده اید، همان کسی که چراغ راه هدایت و پناهگاه امت و دادرس ملت در هنگام گرفتاری و مصیبت بود به قتل رسانده اید، کسی که نشانه یدلیل های شما و جایگاه سنت های شما بوده است، شهید نموده اید. گروهی که روش و رفتارش چنین است همواره از خیر و سعادت مردم محروم است، کوششهای شما بی نتیجه و دستهای شما بریده باد، در این کار سخت زیان کرده اید و گرفتار خشم و غضب پروردگار شدید و تازیانه ی ذلت و مسکنت خواهید خورد.
مطلب اول ـ معمولا برای آنکه بتوان در کسی تأثیر گذاشت، باید راههای نفوذ را در او پیدا کرد و اگر از یک زاویه راهی به سوی فرد باز شد، باید با قوت و شدت تمام ضربه های کاری را وارد نمود، تا نتیجه مطلوب
حاصل شود. حضرت زینب (علیهاالسلام) با مهارت خاصی توانست از طریق گریه، راهی به درون مردم کوفه باز کند و پس از شکستن حصار مسمومی که یزید، اذهان مردم را طی سالیانی دراز در آن زندانی کرده بود و بر احساسات و عواطف مردم چنگ بیاندازد و پس از آن ضربات را کوبنده تر بر اذهان قالب گرفته و مردم کوفه وارد نماید، لذا برای تأمین این منظور فرمود: «شما باید بسیار گریه کنید و کم بخندید.«
البته این هنرمندی و مهارت بسیار سنگین و دشواری را طلب می کند و هر کسی را توان این کار نیست. این عمل زینب (علیهاالسلام) زبردستی و هنر شایان توجه او را به اثبات می رساند که نکاتی باریکتر از مو در آن نهفته است و نتیجه ای جز اعجاب و شگفتی و اعتراف به هنرمندی این بانوی بزرگوار مترتب نیست.
بدیهی است که هنرمند به کسی اطلاق می شود که با ایجاد صحنه ای احساسات مردم را برانگیزاند و حداقل برای مدتی کوتاه افکار آنان را به اختیار خود بگیرد، تازه آن هم شرایطی دارد که از مهمترین شروط آن، این است که اذهان مردم خالی از اغراض شبهه ناک نسبت به هنرمند و هنر او باشد.
اما دختر علی (علیه السلام) هنرمندی است که تلقی مردم از او زنی اسیر بود و هیچ گونه ابزار هنری نیز در اختیار نداشت در چنین شرایطی زینب کبری (علیهاالسلام) با کلامش هنرنمایی کرده و با رعایت کامل فنون ادبی و روانی نه تنها در مردم نفوذ می کرده بلکه احساسات مردم را نیز طوفانی نموده بود و آنچنان آنها را به زیر تازیانه های کلام خود می گرفته بود که از ضربه ی صد
شمشیر کشنده تر بود.
زینب (علیهاالسلام) نه تنها احساسات مردم را در اختیار می گرفت بلکه افکار آنان را نیز تسخیر می نمود و دنیای خیالی و دروغین مردم را به ظلمت کده ای مخوف مبدل ساخت بطوری که مردم از آینده ی تاریک زندگی خود در هراس عجیبی فرو غلطید. اسیران پیروزمند و شهادت رمز پیروزی است، زیرا معیار شکست و پیروزی در معادلات مادی و فیزیکی خلاصه نمی شود معیار و ملاک پیروزی در فکر و اندیشه و داوریهای وجدانی و ارزشها و اثرات و تبعات آینده ی آن سنجیده می شود.
مطلب دوم ـ مطلب دومی که زینب کبری (علیهاالسلام) به آن اشاره فرمودند، ضرر مادی و معنوی است که دامنگیر مردم کوفه شده بود، بعضی از گناهان هر قدر بزرگ باشند قابل جبران و بخشش هستند، لکن برخی از گناهان نیز وجود دارند که خدای متعال به هیچ وجه آن گناه را نمی بخشد. حضرت زینب (علیهاالسلام) پس از آنکه قلوب سنگ دل مردم کوفه را به گریه شستشو داد و درون آنها را مساعد برای پذیرش هر نوع سخنی نمود، با درنگ سنگینی جنایت آنان را یادآور شده و فرمودند: «جرم شما بسیار بزرگ است، شما پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم(و یادگار خاتم انبیاء و سید جوانان اهل بهشت را شهید کرده اید و کشتن فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گر چه جرم بزرگی است لکن کسی را کشتید که چراغ راه هدایت و استوانه ی محکم امت بوده است. مردم کوفه نه تنها از این جنایت سودی نبردند بلکه چراغ هدایت خود را خاموش نمودند و در وادی ضلالت و گمراهی غوطه ور شدند.«
به راستی که ولایت مشعل هدایت مردم در مسیر زندگی است، اگر نور
ولایت رهبر و امام بر حق در جامعه نتابد، مردم در خسران ابدی خواهند بود و از سعادت دنیا و آخرت محروم می مانند، اصولا پیامبران و امامان انسانهای کاملی بوده و هستند، برای رشد و تعالی نوع بشر مأمور شده اند همان گونه که، چراغ نور می دهد نه برای آنست که خود به نور نیازمند باشد، آنان نیز برای روشنی بخشیدن به راه تاریک دیگران وجود یافته اند.
در منطق قرآن نیز امتی زنده است که دارای امام باشد و اگر جامعه ای فاقد امام باشد از نظر قرآن مرده تلقی می گردد:
یا ایها الذین آمنوا استجیبو لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم… (1)
ای کسانی که ایمان آورده اید، اجابت کنید خدا و رسول را هنگامی که شما را فراخواند به چیزی که شما را زنده می کند.
بنابراین انسان تنها در سایه اطاعت از فرامین خدا و رسول و همه ی حجت های بعد از او می تواند حیات واقعی را تحصیل کند و صرفا نفس کشیدن و خوردن و خوابیدن از علامات حیات نوع بشر نیست. سلیم بن قیس نقل می کند که کسی به حضرت علی (علیه السلام) عرضه داشت کمتر چیزی که بنده به سبب آن گمراه می شود چیست؟ حضرت فرمودند:
و ادنی ما یکون به العبد ضالا ان لا یعرف حجه الله تبارک و تعالی و شاهده علی عباده الذی امر الله عزوجل بطاعته و فرض ولایته.
و کمتر چیزی که بنده بواسطه ی آن گمراه شود، این است که حجت خدای تعالی و گواهش را بر بندگانش نشناسد، یعنی آنکس را که خدای عزوجل دستور به
فرمانبرداریش داده و ولایتش را واجب فرموده است.
سلیم بن قیس گوید، عرض کردم: ای امیرمؤمنان! خدا مرا فدایت کند، برایم وضع کن حجت و گواهان را، فرمود: «آنها کسانی هستند که خدای عزوجل اطاعت آنها را قرین خود و پیامبرش ساخته و فرموده است: یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و أولی الامر منکم (2) عرض کردم ای امیرمؤمنان برایم توصیف فرما، حضرت فرمودند: الذین قال رسول الله فی آخر خطبته یوم قبضه الله عزوجل الیه: انی قد ترکت فیکم أمرین لن تضلوا بعدی ما ان تمسکتم بهما: کتاب الله و عترتی اهل بیتی، فان اللطیف الخبیر قد عهده الی انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض کهاتین و جمع بین مسبحتیه و لا اقول کهاتین، و جمع بین المسبحه و الوسطی فتسبق احداهما الاخری، فتمسکوا بهما لا تزلوا و لا تضلوا و لا تقدموهم فتضلوا. آنانکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخرین خطبه اش روزی که خدای عزوجل خواست روحش را قبض نماید فرمود: «من همانا دو چیز در میان شما می گذارم که پس از من هرگز گمراه نشوید تا مادامی که به آن دو چنگ زنید، کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من هستند، زیرا خدای لطیف و خبیر بمن سفارش کرده که آن دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند، مانند این دو انگشت که با هم برابرند و دو انگشت سبابه ی خود را بهم چسباند. و نمی گویم مانند این دو انگشت و انگشت سبابه و وسطی را بهم چسباند (یعنی کاملا با هم برابرند) و اینطور نیست که یکی بر دیگری پیش باشد، پس به هر دوی اینها چنگ زنید تا نلغزید و گمراه نشوید و بر ایشان جلو
نیفتید که گمراه شوید.«
در حدیث دیگری امام باقر (علیه السلام) فرمودند: بنی الاسلام علی خمسه اشیاء: علی الصلاه و الزکاه و الحج و الصوم و الولایه. (3) بنای اسلام روی پنج چیز است: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت. زراره گوید بحضرت عرض کردم کدامیک از اینها برتر است؟ فرمود: الولایه افضل، لأنها مفتاحهن و الوالی هو الدلیل علیهن. ولایت برتر است زیرا ولایت کلید آنهاست و شخص والی دلیل و راهنمای آنهاست.
یعنی ائمه معصومین (علیهم السلام) راهنمای نماز و زکات و حج و روزه می باشند و این اعمال بدون هدایت آنان درست نیست.
البته بحث ما در این مقال، ولایت نیست، صرفا برای آنکه عمق فرمایشات حضرت زینب (علیهاالسلام) روشن شود، به چند آیه و حدیث در این زمینه اشاره نمودیم. در واقع سفیر کربلا که تربیت شده ی مکتب ولایت است، جنایت کوفیان را بزرگ دانسته و ضرر و زیان این پیشامد دردناک را متوجه خود آنان ساخته است. زبان خون شهدا به مردم فهماند که شما با کشتن حسین (علیه السلام) چراغ هدایت خود را خاموش کرده اید و نشانه ی محبت و هادی خیر و سعادت خود را شهید نموده اید و رگ حیات معنوی خود را قطع کرده اید.
جماعتی که از لحاظ جهل و حماقت بدان پایه از رکود برسد که با دست خود شریان حیاتش را قطع کند، هرگز روی سعادت را بخود نخواهد دید و
کوشش و تلاش آنها در فراز و نشیب زندگی بی ثمر و فاقد ارزش است و سرانجام از هر کاری بازمانده و خفاشان کوردلی که از روز روشن ولایت و نور چراغ هدایت گریزانند آنان را لقمه خویش خواهند ساخت و لباس ذلت و زبونی را بر اندامشان خواهند پوشانید. بانوی کربلا در ادامه خطبه می فرماید:
ولکم یا اهل الکوفه! اتدرون ای کبد لرسول الله فریتم؟ و ای کریمه له ابرزتم و ای دم له سفکتم؟ و حرمه له انتهکتم؟ لقد جئتم بها صلعاء عنقاء سوداء فقماء کطلاع الأرض او ملاء السماء، افعجبتم ان مطرت السماء دما. و لعذاب الاخره اخزی و انتم لا تنصرون؟ فلا یستخفنکم المهل، فانه لا یحفزه البدار و لا یخاف فوت الثار و ان ربکم لبالمرصاد. (4)
وای بر شما، ای مردم کوفه می دانید چه کرده اید؟ می دانید چه پاره ی جگری را از رسول خدا شکافته اید؟ و چه پرده نشینان عصمتی را از پرده ی عصمت بیرون افکنده اید؟ و چه خونهای پاکی را به زمین ریخته اید و آل عصمت و طهارت را دور شهرها اسیر نموده اید؟ شما گناه بزرگی انجام دادید، گناهی که زمین را پر کرده و آسمان را فرا گرفته است، آیا تعجب می کنید از اینکه آسمان خون ببارد؟ باری، عذاب خداوند در آخرت ذلت آور و دشوارتر است و کسی آنروز به یاری شما نخواهد آمد. گمان نکنید تأخیر مجازات الهی به خاطر این است که فراموش شده است، خوشدل نباشید چه آنکه خدا در مکافات و انتقام عجله نمی کند و نمی ترسد از
اینکه وقت آن بگذرد. خدای مقتدر در همه حال و در همه جا مراقب و مواظب اعمال است و جرم گناهکاران از خدا پوشیده نیست. خداوند متعال در کمینگاه است.
مطلب اول ـ گاهی انسان گناهی را بسیار کوچک می بیند و به آسانی مرتکب آن می شود و گاهی از روی غفلت و بی توجهی دست به انجام گناهی می زند، اما همین که از خواب غفلت بیدار شده و به بزرگی گناه خود واقف می گردد یا دیگران به طور جدی بزرگی گناه را به او گوشزد کنند، ناخودآگاه دچار وحشت و پریشانی شده و عنان اختیار خود را از دست می دهد و هرگاه بفکر گناهانش می افتد، آتش حسرت از وجودش شعله می کشد.
مردم کوفه نیز دچار چنین حالتی بودند، پیش خود تصور می کردند اگر در کشتن حسین (علیه السلام) و یارانش گناهی باشد، آن به گردن یزید و عمالش خواهد بود و عقوبتی برای ما در آخرت نیست، پس اکنون بهتر است نان را به نرخ روز بخوریم و در شادی یزید خود را شریک بدانیم تا دنیای ما نیز آباد باشد. این تصور باطنی بود که بر اذهان مردم کوفه غالب گشته و با بی توجهی کامل در جشن پیروزی یزید شرکت جستند. اما زمانی که زینب (علیهاالسلام) با کلام معجزه آسای خود، بزرگی جنایت یزید و نوکرانش را آشکار نموده و مردم کوفه را مستقیما عامل اصلی این جنایت قلمداد کرد، همگان صدا به ناله بلند کردند و در آتش جنایتی که خود برافروخته بودند، غوطه ور شدند. حضرت زینب (علیهاالسلام) با تکرار کلماتی چون شما پاره ی جگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را شکافته اید و پرده نشینان عصمت را هتک حرمت
نمودید و خون پاکی را بر زمین ریخته اید، دم بدم بر عذاب و ناراحتی آنها می افزود و زلزله آسا تار و پود آنان را به لرزه در می آورد و حتی در تشدید این حالت فرمود: «بزرگی گناه شما بحدی است که زمین و آسمان را پر کرده است و از اینکه از آسمان خون ببارد جای هیچگونه تعجب نیست.» یعنی از بزرگی جنایت شما نه تنها موجودات ملک و ملکوت باخبرند، بلکه گناه شما بحدی تکان دهنده است که ممکن است آسمان و زمین نظم و ثبات خود را از دست بدهند و بر سر شما خراب شوند. قهرمان کربلا مردم کوفه را سخت آشفته و بیمناک ساخت. زینب چنان سینه ها را لرزان و چشم ها را گریان کرد که زمین را در حال لرزش و کوهها را در حال متلاشی شدن و آسمان نیلگون را در حال شکافتن و بالاخره قیامتی را در قامت زینب (علیهاالسلام) و شراره های کلام آتشین او با لعینه مشاهده کردند.
مطلب دوم ـ حضرت زینب (علیهاالسلام) یقینا در ملک و انفس کوفیان تصرف کرد و آتشبارهای کلام او چون گرز سرخین بر فرق مردم کوفه پی در پی فرود می آمد، لکن برای آنکه بر اضطراب و پریشانی مردم بیافزاید فرمود: مجازات و انتقام سخت خداوند هنوز در پیش است و از اینکه در مکافات شما عجله نمی کند، گمان نکنید فراموش شده است، بلکه خداوند در همه حال و در همه جا مراقب اعمال بندگان خویش است و هیچ جرمی چه کوچک و چه بزرگ بر او پوشیده نیست. این بیانات زینب (علیهاالسلام) مصداق آیه ی شریفه ی قرآن است که فرمود:
و نضع الموازین القسط لیوم القیمه فلا تظلم نفس شیئا و ان کان
مثقال حبه من خردل اتینا بها و کفی بنا حاسبین. (5)
ما ترازوی عدل را در روز قیامت قرار می دهیم و هیچ ظلمی بر کسی نمی شود و عمل هر کس را اگر چه به اندازه ی دانه ی خردلی باشد به حساب می آوریم و ما برای محاسبه کافی هستیم.
اگر قرار است کوچکترین اعمال انسان چه خوب و چه بد به حساب آید، گناه مردم کوفه که عظمت آن بر دوش آسمان و زمین سنگینی می کند چه حسابی خواهد داشت؟
بنابراین قهرمان کربلا در اولین صحنه ی نبرد با جبهه ی کفر و نفاق که می رفت برای همیشه چراغ اسلام را خاموش نماید و چتر شوم خود را در همه جا بگستراند، توانست با سخنان منطقی و کوبنده ی خویش آنچنان یورشی به دشمن ببرد که کاخ آمال و آرزوی او به یکباره از هم فرو ریزد و پرده از چهره ی کریه او دریده شود و دشمن رسوا و زبون را آن گونه درمانده سازد که راه هر گونه چاره اندیشی را بر خود بسته ببیند. به اعتراف مورخین، شلیک گلوله های کلام قهرمان کربلا که از حلقوم علی آسای او پرتاب می شد، آنچنان اثری از خود باقی گذاشت که در مدت زمانی نه چندان دور، اوضاع روحی و اجتماعی مردم کوفه دگرگون گشت و از لابه لای گریه و شیون آنها شعله های خشم و انتقام رخ می نمود و آثار و علایم انفجار در همه جا محسوس بود. راوی می گوید: بخدا سوگند آنروز مردم کوفه را دیدم، در حالی که حیران و بهت زده بودند و گریه می کردند و از شدت اندوه و ناراحتی
دست خود را به دندان می گزیدند. (6)
گر به صورت آن ولی الله زن است
زن مخوانش، محض ذات ذوالمن است
بر عقول و بر نفوس او را در است
دم مزن کز هر چه گویم برتر است
1) سوره انفال / 24.
2) سوره نساء / 95.
3) اصول کافی / ج 3.
4) لهوف سید بن طاووس / 141.
5) سوره انبیاء / 47.
6) فوالله لقد رأیت الناس یومئذ حیاری یبکون، و وضعوا ایدیهم فی افواههم. لهوف سید بن طاووس / ص 143.