در مورد سفر ایشان اقوال متفاوت وجود دارد که در پاسخ به سوال باید گفت:
بعضی مینویسند، علت این که زینب سلاماللهعلیها به مصر یا شام آمده و در آنجا از دنیا رفته و اینک بارگاهی در شام و مصر به عنوان بارگاه زینب سلاماللهعلیها وجود دارد، این بوده، که زینب سلاماللهعلیها را به دستور یزید به مصر یا شام تبعید کردند، چرا که دیدند، اگر او در مدینه بماند، سرزمین حجاز را بر ضد دستگاه یزید میشوراند، زیرا زینب سلاماللهعلیها در مدینه همواره رسواگر حکومت یزید بود و مردم را بر ضد او میشوراند و هدف شهیدان کربلا را بیان میکرد. از این رو، یزید برای فرماندار مدینه نوشت سکونت زینب سلاماللهعلیها در مدینه و مکه ممنوع است.
اگرچه حتی تبعید نیز آن حضرت را از ادامه راه باز نداشت و با این که در مصر یا در شام تحت نظر بود پیام شهیدان را به مردم میرساند و بر ضد طاغوت سخن میگفت. (1)
محدث نوری میگوید:
«علت مسافرت حضرت زینب سلاماللهعلیها از مدینه به شام، این بود که قحطی شدیدی در حجاز و مدینه پدید آمد. عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب سلاماللهعلیها تصمیم گرفت به شام سفر کند و پس از ریشهکن شدن قحطی، به حجاز بازگردد. او به سوی شام حرکت نمود، زینب سلاماللهعلیها نیز در این سفر همراه شوهرش بود. آنها به شام آمدند و در آنجا اقامت نمودند، پس از مدتی حضرت زینب سلاماللهعلیها بیمار شد و بر اثر آن از دنیا رفت و پیکر مطهرش در همانجا که ملک عبدالله بود و هماکنون بارگاه حضرت زینب سلاماللهعلیها در آن قرار دارد، به خاک سپرده شد.» (2)
مرحوم سید حسن صدر در کتاب «نزهه اهل الحرمین» مینویسد:
«زینب کبری دختر امیرالمؤمنین علیهالسلام که کنیه او امکلثوم بود، قبر شریفش در نزدیکی همسرش عبدالله بنجعفر، خارج دمشق در شام است. ایشان زمانی که در مدینه قحطی شده بود به همراه همسرش عبدالله در زمان عبدالملک بن مروان به سوی شام آمد، چرا که عبدالله، در خارج شام، مزارع زیادی داشت. پس زینب سلاماللهعلیها در آنجا از دنیا رفت و آنجا دفن شد. تحقیق در علت دفن آن مخدره در آنجا همین است، مطالب دیگری که میگویند غلط و بیاصل میباشد، پس آن را غنیمت شمار که جماعتی به اشتباه افتادهاند.» (3)
همانطور که میبینید علت سفر ایشان، را برخی دستور یزید مبنی بر تبعید ایشان و برخی قحطی مدینه ذکر میکنند. البته گفته شده صاحب کامل بهائی معتقد است که حضرت زینب در شام وفات کرد و سبب آن را چنین نقل کرده که در مدینه قحطی روی داد و بحر الجود عبدالله بن جعفر که عادت به بخشش داشت و چیزی دیگر در دست او نمانده بود، ناچار همسرش را برداشت و به طرف شام رفت و در آنجا به زراعت پرداخت. (4)
این قول به ذهن نزدیکتر است، ولی دلیل تاریخی ندارد، حتی در کتب تاریخ و انساب و سیر و تراجم آثار صحیحی ندارد. (5)
در مورد علت رحلت حضرت زینب سلاماللهعلیها نیز گفته شده، ایشان پس از ورود به شام، گرفتار تب گردید و هر لحظه مریضی او شدت یافت، تا این که نیمه ظهر به همسر خویش عبدالله گفت: «بستر مرا در حیاط زیر آفتاب قرار بده.»
عبدالله هم او را در حیاط جای داد و متوجه شد، حضرت چیزی را روی سینه خویش نهاده و مدام زیر لب حرفی میزند، او نزدیک شد، دید، پیراهنی یادگار کربلا، یعنی پیراهن حسین علیهالسلام را، که خونین و پاره پاره است، بر روی سینه نهاده و مدام میگوید: «حسین، حسین، حسین! …» لحظاتی بعد او وارد حریم اهل بیت النبوه گشت و کارنامه عمرش به خیر و سعادت ختم گردید. (6)
1) قطعهای از بهشت، جامعترین تاریخ واقعه کربلا، علی نجاتی سیرجانی، ج 2، ص 648، موسسه فرهنگی انتشاراتی نقش، چاپ اول،1383.
2) همان، ج 2، ص 649.
3) همان، ج 2، ص 651.
4) ریاحین الشریعه، محلاتی، ج 3، ص 37.
5) همان، ج 3، ص 37.
6) قطعهای از بهشت، جامعترین تاریخ واقعه کربلا، علی نجاتی سیرجانی، ج 2، ص 651.