روزهای پایانی سال 60 هجری، روزهای جانکاه و توانفرسایی بود. امام حسین علیهالسلام و کاروان عاشورا از زمان حرکت خود از مکه به عراق در راستای دفاع از دین خدا و سنت جدّ بزرگوارش سختیها و مشکلات فراوانی را تحمل کردند، در بین کاروان، فقط حسین و زینب علیهماالسلام محور طمأنینه بودند. طبیعی است که زنان دغدغه و آشوب بیشتری داشته باشند، چرا که آنان در سیمای هر یک از فرزندان خود، شوهران و برادرانشان، چهره یک شهید در خون غلتیده را میدیدند، آنها حتی دیگر سخن هم نمیگفتند، اما نگاهها و سکوتشان گویای دنیایی از حرف بود.
کاروان حسینی از مکه به سمت عراق در سفری طولانی براساس آنچه در تاریخ ذکر شده در منازل زیادی توقف کرد و به راه خود ادامه داد. منازلی را که امام علیهالسلام همراه با اهلبیت خویش تا کربلا طی کردند عبارتند از:
تنعیم، صفاح، ذات عرق، خزیمه، زرود، حاجز، ذوحسم، ثعلبیه، شقوق، زباله، بطن العقبه، شراف، بیضه، رهیمه، قادسیه، عذیب، قصر بنیمقاتل، روستاهای کربلا و نهایتاً خود کربلا.
امام حسین علیهالسلام هنگامی که بر سر راه خویش به کوفه، به منزلگاه «خزیمیه» که میان مکه و کوفه بود رسید، کاروان حضرت، بار بر زمین نهاد و او و یاران و خاندانش یک شبانهروز در آنجا ماندند. بامداد آن، خواهر فرزانهاش زینب سلاماللهعلیها نزد برادر آمد و گفت:
«برادر جان، آیا آنچه را شب گذشته شنیدهام به عرض برسانم؟»
آن حضرت فرمود: «بگو چه شنیدهای؟»
او گفت: «ساعتی از شب بود که از خیمه بیرون آمدم و این سروده عجیب از هاتفی به گوشم رسید:
«أَلَا یَا عَیْنُ فَاحْتَفِلِی بِجَهْدٍ
وَ مَنْ یَبْکِی عَلَى الشُّهَدَاءِ بَعْدِی
عَلَى قَوْمٍ تَسُوقُهُمُ الْمَنَایَا
بِمِقْدَارٍ إِلَى إِنْجَازِ وَعْد؛ (1)
به هوش باش ای چشم و لبریز از اشک باش و گریه کن، آخر کیست که پس از من بر این شهیدان راستین راه خدا اینسان آگاهانه و خالصانه بگرید؟
بر مردمی گریه کن که مرگ آنان را به سوی قربانگاه میراند، به آنجایی که پس از رسیدن به سرآمد زندگی و اندازهای که به وعده خدا وفا شود به شهادت خواهند رسید.»
امام حسین علیهالسلام فرمود:
» یَا أُخْتَاهْ! کل الَّذِی قُضِیَ فَهُوَ کائن ؛ (2)
خواهر ارجمندم، بر هر آنچه از سوی او فرمان رفته است، همان خواهد شد.»
1) مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 95.
2) بحارالأنوار، ج 44، ص 372.