حضرت زینب فرزند سوم امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. وقتی حضرت زینب اولین بار در بین
مردم، خطبه داد، همه گفتند علی سخنرانی می کند.
حضرت زینب (سلام الله علیها) از کودکی در مقام بلندی از علم و معرفت رسیده بود. در دوران کودکی، روزی امیرالمؤمنین حضرت زینب (سلام الله علیها) را بر زانوی خود نشانده بود، حضرت زینب (سلام الله علیها) از حضرت علی (علیه السلام) پرسید: «بابا، آیا شما به ما محبت می کنید؟«. امیرالمؤمنین در جواب فرمود: «نعم یا بنی اولادنا اکبادانا«؛ بلی دخترم (به شما محبت می کنم(، چرا که فرزندان ما جگر گوشه ی ما هستند«. حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمود: «یا ابتاه! حبان لا یجتمعان فی قلب المؤمن حب الله و حب اولاد و ان کان لابد لنا فالشفقة و الحب لله خالصا«؛ بابا جان! دو محبت- محبت خدا و محبت اولاد- در دل مؤمن جمع نمی شود. اگر محبت اولاد ضروری باشد، نسبت به ما شفقت هست ولی محبت مخصوص به خدا است«.(1)
سلمان فارسی برای تبریک تولد حضرت زینب (سلام الله علیها(، به خدمت حضرت علی (علیه السلام) رسید، ولی آن حضرت را در غم و اندوه مشاهده کرد. حضرت علی (علیه السلام) واقعه ی کربلا و مصائبی که بر حضرت زینب (سلام الله علیها) در این حادثه وارد خواهد شد را برای سلمان تعریف کرد و گریست.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مقر خلافت خود را از مدینه به کوفه تغییر داد. حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) نیز همراه خانواده رخت سفر بست و به کوفه رفت و تا زمان شهادت پدر در آن شهر سکونت گزید. در این مدت، او به زنان کوفه درس تفسیر قرآن یاد می داد. روزی حضرت زینب (سلام الله علیها) سوره ی «مریم» را تفسیر می کرد که امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شد و پرسید: «دخترم! می دانی تفسیر «کهیعص» چیست؟ دخترم! این رمزی از مصائبی است که تو با آن رو به رو خواهی شد!«(2)
1) میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، (قم: موسسه آل البیت، چاپ دوم، 1408.ق(، ج 15، ص 215.
2) وفیات الائمه، ص 439.