جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حسن ختام

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

عقل در تدبیر و دل حیران ز کار زینب است

هر که را آزاده دیدم بی قرار زینب است

آنچنان صبر و صلابت از خودش داده بروز

عالمی محو تماشای وقار زینب است

عصر عاشورا چو سرو شاه دین در خون نشست

رهبری کاروان در اختیار زینب است

خشم آتش زای او بند از دل دشمن گسست

همچو شیر اندر کمین، دشمن شکار زینب است

گریه و تسلیم و خواهش از عدو

دون شأن و ننگ و عار زینب است

گر شجاعت شهرت مردانگی بر خود گرفت

ارزش والای آن از اعتبار زینب است

هر کجا بر ضد ظالم شورشی است

جوشش هر شورشی از چشمه سار زینب است

راز خونین حسین هیهات من الذله است

عزت و آزادگی هر جا شعار زینب است

گر چه از خون حسین تاریخ ما زینت گرفت

آن همه زیبندگی از شاهکار زینب است

غرق رود نیل فرعون زمان یعنی یزید

از عصای خطبه ی موسی تبار زینب است

گر یزید رسوا شد و خط حسین ماند پایدار

آن ز عزم راسخ با اقتدار زینب است

در فصاحت هم بلاغت چون پدر بی هم نورد

هر ادیب و هر خطیبی شرمسار زینب است

در رفاه و راحتی و ناز پرورده نشد

با بلا همخانه بودن افتخار زینب است

در خرابه هر شبی سجاده را با اشک شست

ساجدین در حیرت لیل و نهار زینب است

صف به صف خیل ملائک بوسه بر خاکش زنند

چونکه آغشته به اشک خونبار زینب است

قد خمیده قامتی در ذکر و تسبیح و سجود

عارف خلوت نشین خود ریزه خوار زینب است

کوه طور است آن خرابه خاکدان نامش منه

چون حدیث لن ترانی در نگار زینب است

طبع منصوری رسا نبود که گوید وصف او

چون عزادار حسین و اشکبار زینب است